یکی از عمده ترين بخش ها در سيستم حمل و نقل
عمومي کشور ما شبکه اتوبوسراني شهري ست که میتوان از مهم ترين اهداف اين سامانه به
كاهش مصرف سوخت، آلاينده هاي زيست محيطي و ارتقاي وضعيت ترافیک و سطح رفاهی
شهروندان اشاره كرد كه همگي در راستاي اصلاح الگوي مصرف در حوزه مديريت شهري
قرارگرفته اند، از این رو بازنگری در طراحی ایستگاه های اتوبوس درون شهری به عنوان
بخش مهمی از زیرساخت این سامانه را میتوان جهت تشویق و ترغیب شهروندان به استفاده ی
منظم و در نتیجه بالابردن سطح رضایت مندی در این زمینه در نظر گرفت.
در مرحله اول
نتایج بررسی های میدانی و دقت به نحوه ی تعامل شهروندان با ایستگاه به ما نشان میداد که می توان
موضوعاتی را به عنوان مساله و معضل شناسایی کرد که در شکل گیری و طراحی مجدد آن
نقش ایفا کنند.
اولین مورد عدم انطباق با وضعیت و نسبت بین پیاده
راه و خیابان می باشد تا آنجا که گاهی ایستگاه اتوبوس به دلیل فقدان فضای کافی و
تنگی عرض پیاده راه به یک تابلو زرد رنگ تقلیل پیدا میکند که عملا بدون نشانه قابل
شناسایی نیستند و مسافران در گوشه ی خیابان یا پیاده راه، یک شکل از سردرگمی را
تجربه میکنند، که وقوع این امر جدای از سد معبر و ایجاد اختلال در حرکت پیاده و
سواره، میتواند عاملی پرخطر برای جان و مال آنها باشد نکته ی بعد، پاکتی بودن فضای
ایستگاه هاست که منطق فرمی آن اجبار به داشتن فاصله نزديك با افراد غريبه را دیکته
میکند و با توجه به جنبه های مختلف فرهنگی و حتی بهداشتی این امر مانعی ست عمده، جهت
تامین آسایش روانی بسیاری از شهروندان. در این میان دیده میشود که بعضی از مسافران
به دلیل داشتن احساس ناخوشایند با فاصله ای مطمئن از ایستگاه منتظر می مانند.
نکته ی سوم در این رابطه، عدم سهولت و دسترسی برای
افراد معلول و نابینا جهت قرار گیری در بعضی ایستگاه ها و یا حتی شناسایی آن است
که عوامل متعدد دیگری در این بین نقش منفی ایفا می کنند.
در اینجا مساله اصلی برای ما نوع ملحق شدن فرمی
از ایستگاه اتوبوس به شهر است که در حین پاسخ دهی به عوامل مذکور بتواند در سیمای
شهر نیز به صورتی یکپارچه مداخله کند. از طرفی در مرز وضعیت “قطعی- عملکردی” و آرایش “ریتمیک-سیال”
قرار گیرد و به شکلی عام تر با ایجاد
آرامش و امنیت روانی و پیوستن به رویکردهای مناسب سازی، در عمل نیز با به رسمیت
شناختن دیگر شهروندان با آنها وارد گفتگو شود.
یکی دیگر از رویکردهای تیم طراحی داشتن ایده ای
بود که بتواند برخلاف تیپ غالب ایستگاه های متداول که معمولاً به دلیل فرم و شکل قرارگیری
محدود به استفاده در ساعات خدمات رسانی ناوگان حمل ونقل است، در شکل گیری بخشی از
زیست شبانه ی شهروندان، یک نوع فضا و یک نوع کیفیت موقتی-تصادفی رویداد را نیز
تجربه کند که هدف آن نزدیک شدن و مطرح کردن مفاهیم کیفی همچون هویت شهری و ایجاد
حس تعلق می باشد.
ایده اصلی
طرح با بازنگری در مساله فرم نشستن ایستگاه بر روی زمین شکل میگیرد، به گونه ای که
با در نظر گرفتن اتصال به صورت حداقلی و شکلی نقطه ای در پلان است که به جای پاکت
بودن یا شکلی از مکعب خود را پیشنهاد میدهد. این ایده در عین پاسخ ساده به عملکرد،
سد معبري براي پياده رو و مسیرهای باریک تر محسوب نمیشود، از این رو “پین شدگی”
منطق سازه و فرمی آن در نحوه ی اتصال به زمین است.
در بخش دوم، برای پیگیری تامین دیگر نیاز های طرح
با اتصال صفحه به عنصر خطی به شکلی از یک فرم چتری دست پیدا کردیم که تکثر آن، طرح
را وارد موقعیت های جدیدتری از زیبایی و عملکرد میکرد. پس پیشنهاد ما ترکیب دو
المان خطی و صفحه ای ست که نه تنها شاخصه ی اصلی حجم می باشند، بلکه با حفظ
استقلال توام با تکثردر محیط، به خلق فضاهای و آرایش های متنوع می انجامد که با کمی
دقت وتامل قابل شناسایی و ردیابی اند.
در انتها در یک قسمت از کار ما با پیشنهاد خالی شدن نقشه ی محله ها
از روی یکی از پنل های سایه بان، در یک گروه از مناطق کاندید متصور شدیم که با درگیر
کردن ذهن مخاطب با محیط ایستگاه در ایجاد یک وضعیت ذهنی-تعاملی نقش ایفا کنیم. در
واقع این بخش اقتباسی ست آزاد از موضوعاتی مانند محله، شهر و خاطرات شهروندان که
وقتی نور آفتاب به آن میرسد با بازنمایی توسط سایه ها در کف زمین، تلاش میشود که یک
شکل از فراخوان ذهنی را ممکن سازد و با فعال شدن خیال، خاطره و یا رویا، حس گذر
زمان و انتظار را برای لحظاتی لغو کند. در واقع برای یک لحظه ایستگاه به آبجکتی
برای بازیگوشی ذهن بدل میشود.
در مجموع، تلاش شده تا با طراحی یک مدول ساده و
ترکیب و تکثیر آن به یک هارمونی و تنوع دست پیدا کنیم که ضمن آشتی پذیری با همه ی
مردم شهر، بتواند بهبود کیفیت منظر شهری را نیز توامان در کارنامه خود ثبت کند،
باشد تا شاید بخشی از رویکردهای مثبتی قرار گیرد که موجب ارتقاء هویت شهر شیراز گردد.