هیچ جنبشی نمی تواند به اندازه جنبش نوْعقلگرای ایتالیا، حداقل در زیرین ترین لایه ها و عمیق ترین ریشه های شکل گیری اش از برنامه های پوپولیستی فاصله بگیرد، این جریان که با عنوان تندنزا هم شناخته می شود، به وضوح بر حفظ شهر و معماری برابر نیروهای فراگیر مصرف گرایی مگاپلیتنی تاکید دارد. ایده بازگشت به مرزها limits معماری اولین بار در دو کتاب بنیادین [معماری معاصر ایتالیا] مطرح شد، یکی معماری شهر نوشته آلدو رُسی (1966) و دیگری برْساخت منطقی معماری (1967) نوشته جیورجیو گراتسی. کتاب آلدو رُسی بر ان بخشی از مرزهای معماری تاکید می گذارد که در تیپ های مقرر ساختمانی متبلور می شوند، تیپ هایی که به موازات تغییر و تحولاتی که در زمان تجربه می کنند، ساختار مورفولوژیکال فرم شهری را نیز شکل داده و معین می سازند. کتاب دوم تلاشی است برای صورتْ بندیِ قواعد الزام آور و حتمی ترکیبیْ پاره مند compositional و ترکیبیْ آمیزه ای combinatorial برای معماری ـ منطقی ذاتی که بر قرار ان خود گراتسی نیز به بیان عمیقا محدود کننده خود نزدیک می شود. اگرچه هر دو نویسنده تاکید می کنند معماری بایستی بتواند به نیازهای روزمره پاسخ گوید، اما هر دو شاکله ای که بر مبنای ان فرم به صورت پیش فرض بایستی از کارکرد تبعیت کند را رد می کنند و در عوض بر خودْآیینی نسبی نظم معمارانه موکد می شوند. دیگر تئوریسین های معماری ایتالیایی نیز نقش عمده ای در شکل گیری تندنزا داشتند، ویتوریو گرگوتی با کتاب قلمروی معماری (1966) انزو بونفانتی که به همراه ماسیمو اسکولاری در نیمه دوم دهه 60 مجله نوعقلگرای کانتراسپازیو را به چاپ رساندند و از همه مهمتر مانفردو تافوری که نوشته هایش تاثیر عمده ای بر این جنبش داشت و البته فرانکو پورینی و لائورا ترمس که پروژه های نظری شان گستره های بلقوه ی سینتکس نوعقلگرا را کاوید. علی رغم تمامی این تلاش های تئوریک و با در نظر اوردن این واقعیت که تندنزا به شدت بر برنامه ریزی شهری ایتالیایی و مراقبت از مراکز شهری تاریخی این کشور تاثیر گذاشت، اما انگونه که باید در ایتالیا شناخته نشد، از نمونه های عملی تاثیر تندنزا بر شهرهای ایتالیایی می توان به مطالعات تحلیلی سروتلاتی و اسکانارینی بر بولونیا اشاره کرد، مطالعاتی که تاثیری عمیق بر این شهر در دهه 70 داشتند.