تمام شهر ها یک ویژگی
مشترک دارند: مرز ها . گاهی این مرز ها در لایه ها پیدای شهر خود را بر ملا می
سازند و گاه در لایه های سیاسی ، اقتصادی و یا اجتماعی ،همیشه بصورت پنهان باقی می
مانند. حال چه می شود اگر پروژه ای در
معرض هر دوی این مرز ها باشد و این دو نوع مرز( پیدای پنهان و پنهان پیدا )در هم بیامیزند
و وجود خودشان را بر مردم آن منطقه تحمیل کنند. این پروژه در پی این سوال است که چگونه
این مرز می تواند دیالوگی کمتر دردناک داشته باشد و یا آنقدر دردناک شود که حسگر
های انسانی ما را نسبت به مرز های سیاسی اقتصادی اجتماعی و در نهایت فیزیک شهر
فعال کند. این پروژه در تلاش برای تجویز دستور العمل خاصی برای از بین بردن مرز ها
نیست بلکه به دنبال آن است که این مسئله بغرنج تر از گذشته کند تا منجر به تکاپو
افتادن ساکنان شهر شود و چشم های آن ها را حساس تر از گذشته کند.
این پروژه مانند بسیاری
از پروژه های دیگر معماری مرز را به چالش می کشد با یک تفاوت که این مرز را تنها
بصورت کالبدی در شهر نمی بیند و مرزی نا پیدا را نیز مورد مشاهده قرار می دهد.مرزی
که رسانه برای جامعه ایجاد می کند.
این
پروژه با کلاژ هایی از شهر رشت شروع می شود. کلاژ هایی که هر کدامتاثیر مرز های
این شهر را به رخ می کشند سپس با دیاگرام های سایت پروژه شروع به تقسیم خود به
پروگرام های نمایشی ، کتابخانه،تکنولوژی، رستوران و فضای رو باز نمایشی می کند.
نمایشی: این پروژه تلاش می کند با بردن تمام فضا های نمایشیش در جداره نمای خود به
بررسی مساله ی سانسور در سینما و تاتر بپردازد. با این استراتژِی مردم بجای محبوس
بودن در فضای داخلی اینگونه پروژه ها در بیرون پروژه به تماشا می پردازند.این
مسئله باعث می شود زندگی را که اطراف خودشان می گذرد در مقایسه با اتفاقی که بر
صحنه نمایش می افتد بگذارند و سانسور را در نمایش به اثر کنند. (تئاتر واقعی در
برابر تئاتر سانسور شده می ایستد)
کتابخانه: این کتابخانه با قرار دادن تمام قفسه های کتاب خود در کنار پلی که از
میانش می گذرد تمام سلسه مراتبی موجود در کتابخانه را بهم می زند و شکل جدیدی از
سازماندهی فضا های کتابخانه را به نمایش می گذارد.
تکنولوژی:این پروژه که از یک مثلث تشکیل شده سناریو درونش را اینگونه تعریف می کند
: صفحه نمایش های بزرگ که تصاویر تکه تکه ی آن سمت شهر به این سمت را بازتاب
میدهند و برعکس. این صفحه ها می چرخند و با هر چرخش تاثیری متفاوت را بر بیننده
رقم می زنند. گاهی این تصاویر آنچنان بهم می پیونندند که جدا کردنشان نا ممکن است
و گاهی تمام شهر را تکه تکه می کنند.
رستوران: این رستوران که در حجم دایره شکل قرار دارد نمای کلاسیکش
داخل پروژه گیر کرده است تمام مواد اولیه ی خود را از دستفروش های مستقر در آن سمت
ساختمان تهیه می کنند. آیا این همکاری محسوب می شود؟
فضای رو باز نمایشی: از شش ضلعی تشکیل شده که یکی از اضلاعش به مثلث تبدیل شده
است. آن قسمت امتداد یافته می چرخد تا گاهی شهر را به صحنه نمایش خود تبدیل کند و
گاهی پروژه را.
ماسک ها: لایه ی انتهایی این پروژه ماسکهای محله ی بالایی و پایینی هستند که پروژه
چد تکه ی ما را به هم متصل می سازند. پروژه ما که دارای نمای لخت و سفید رنگی است
نما هایش را تکه تکه می کند و در مسیر پل ها پرتاب می کند. نما ها از جداره جدا شده
و عنصری مستقل می شوند. این عناصر که به ماسک شباهت دارند در بعضی زوایا ماهیت نما
گونه ی خود را حفظ می کنند و گاهی یک صفحه ی جدا به نظر می رسند.