ثبت نام عضو جدید ایمیل آدرس: رمز عبور : رمز عبور را فراموش کردم

به جامعترین سامانه ارتباطی و اطلاع رسانی معماران معاصر ایران خوش آمدید خانه |  ثبت نام |  تماس با ما |  درباره ما |  قوانین سایت |  راهنما | تبلیغات




جدیــد ترین پــــــروژه هـا
تاری
طراح : محمدرضا محمودی
ارارات
طراح : پویا خلج
پارک علم و فناوری
طراح : سجاد نوری
طراحی مدرسه سبز
طراح : سجاد نوری
حامی اتووود
مسابقه دانشجویی اتووود
تـازه هـــــــــای معمـاری
روایت محمدعلی سپانلو از یک فضا؛ حمام و الگوهای خالکوبی ایرانی
خانه های کوهستانی بی یارکه اینگلِــس، بسطی مدولار از یک تپه مصنوعی
یونی آرکیتکچر در پاویون زاها حدید ؛ تقابل بین مناظر بیرونی و داخلی
اتووود ـ ایران معاصر ـ ویلای درویش آباد؛ماشین زیستن
کامنـــــــــت پــــروژه ها
دکتر کمال کمال زاده منقرض در مورد پروژه مجتمع مسکونی حیات نوشته است:
بعد گفتند بی دلار و ارتباط با ان دوستان معماری اسلامی بنده با اجازه شما از ایمیلتان برای ریجستر استفاده کردم ا ...
دکتر کمال کمال زاده منقرض در مورد پروژه مجتمع مسکونی حیات نوشته است:
نظر قبلی من توسط غیر رباتیک سانسور شد که نقد و بیهوده بودن معماری اسلامی از این دست بود سال شصت و نه سران معما ...
دکتر کمال کمال زاده منقرض در مورد پروژه ویلا بتنی نوشته است:
پایداری سازه عالیه جناب دکتر عالی پور ما راه کرد معماری کمونیستی روسیه رو نرفتیم اما اینکار اونهاست خوب ما شرا ...
دکتر کمال کمال زاده منقرض در مورد پروژه ویلا بتنی نوشته است:
پایداری سازه عالیه جناب دکتر عالی پور ما راه کرد معماری کمونیستی روسیه رو نرفتیم اما اینکار اونهاست خوب ما شرا ...
دکتر کمال کمال زاده منقرض در مورد پروژه ویلا بتنی نوشته است:
این کار عالیه چون مثل کارهای استاد عالی پوره اما ببینید این سایت رو دوستان رادیو هنر دکتر منشی زاده و زنگنه را ...
دکتر کمال کمال زاده منقرض در مورد پروژه خانه مادری نوشته است:
بفهمند بقول شما اقایی که در رادیو هنر بمن زنگ زدی در چه گندی بدنیا امدیم انهم گناوه گناوه معماری دارد ...
دکتر کمال کمال زاده منقرض در مورد پروژه خانه مادری نوشته است:
شهر سازی مزخرف دیبا و مقلدانش سازه خشک سه تا سنگ بیرون امده بی پایداری شد ابادان و تهران و اینهمه زلزله اقا ای ...
اعضـا با بیشترین پـــروژه
    ایمان زارع
    مجید معزی
    سامان نیرومند
    شرکت استودیو معماران مادو

  
معين ايزدي
 ارسال نظر بازگشت به لیست پروژه ها گزارش خطا اشتراک پروژه
    نمایش عکس ها
    میعادگاه ادب و هنر پارسی - با نگرشی بر عناصر شاهنامه فردوسی
    عنـــــــوان درس : پایان نامه
    نـــــام استــــــاد : دکتر پرویز وزیری فراهانی - دکتر خسرو افضلیان
    دانشــــــــــــگاه : علوم و تحقیقات تهران
    تاریـــــخ ثبــــــت : 1389/09/26
    تعــــــــداد بازدید : 21163
    محــــدوده سنی : 22_23
    نــــوع کاربـــــری : فرهنگی
    همـــــکاران طرح : دنا عزیزی
    ایده های طراحی : مقدمه: فرهنگ پر بار كشورما پيشينه‌اي بسيار قوي و غني از جلوه هاي گوناگون پديده هاي فرهنگي و هنري- كمتر كشوري در جهان است كه از اين موهبت بهره مند باشد و همين ويژگي موجب و سبب آن است با نگاهي عميق‌تر و كنجكاوانه تر بدان نگريست و اين جلوه ها بيشتر از پديده هاي ادبي اعم از شعر و نثر و عرفان جلوه گرند. پيوند فرهنگ كهن با شعر و ادب و هنر نيز موجب آن شد كه در برهه هايي از زمان فرزنداني به جامعه بشريت عرضه كند كه بار فرهنگي زمان آن روزگار را بر دوش داشتند. و بالاخص در زمينه هاي ادبي اين جلوه گري بيشتر آشكار است. ايجاد مجموعه اي با نام فردوسي در شهر توس و آن هم در جوار شاعري چون فردوسي كه شاعر همه قرنها و همه مكانهاست پاسخگويي به يك نياز اجتماعي و فرهنگي و هنري تلقي مي شود كه بتواند نيازهاي جامعه فرهنگي و ادبي را پاسخگو باشد. اين مركز براي معرفي فردوسي و شاهنامه اش، كتابخانه براي مطالعه دانشجويان و پژوهشگران ادبي، سالن چند منظوره براي برقراري مجامع ادبي و همايشها، اطاق كنفرانس براي تشكيل جلسات بحث و مجادله پيرامون مسائل ادبي (محافل ادبي)،نمايشگاه آثار ادبي و هنري براي نمايش آثار ادبي و محل برگزاري شبهاي شعر و نقد و بررسي اشعار، محل فروش آثار ادبي و هنري اعم از كتاب، ابزارهاي صوتي و تصويري، تنديس و... ، بخش اداري و فضاهاي خدماتي و... به نحوي كه بتوانند نقشي در رسيدن به هدف داشته باشند. آنچه اين پايان نامه به طور مشروح به تبيين آن خواهد پرداخت بر آورده ساختن امكاناتي است كه به طور اجمالي بدين قرار است: - تربيت افكار جوانان و به وجود آوردن زمينه هاي آشنايي آنان با انديشه ها و آثار فردوسي بزرگ. - گسترش عرصه فعاليت و نوآوري انديشمندان، پژوهشگران و هنرمنداني كه بدين درياي معرفت دل سپرده‌اند. - ايجاد زمينه‌هاي بحث و تبادل نظر با برگزاري همايشها و جلسات و جشنواره‌ها. - دراختيار گذاشتن امكانات و تجهيزات مناسب جهت تحقيق و پژوهش. اصول شكل‌گيري فضاها: با توجه به مطالب عنوان شده در مقوله بيان كه سه دسته تصوير، نور، كلام،نوا و نمايش را شامل مي شود، اساس شكل گيري فضاها بر بر اين حوزه ها قرار گرفته است. - حوزه تصوير: به دليل فهم سريع توسط مراجعه كنندگان و عامل جذب به مجموعه، دردو موزه مجموعه يعني گورهستان و نگارستان و همچنين در بخشهايي از فضاي كافه نشين داستانهاي شاهنامه به صورت نقش برجسته، مينياتور و تصوير به نمايش گذاشته شده است. در قسمت نمايشگاه فضاي صحبت ياران تعدادي كتاب خطي و تعدادي از اشعار اعضا شب شعر به نمايش در مي آيد و در قسمت نمايشگاه فضاي كافه نشين تعدادي از اشياء و ظروف قديمي كه در زندگي مردم هم دوره با شاهنامه مورد استفاده قرار مي گرفته است در معرض نمايش قرار مي‌گيرد. در نمايشگاه موقت نيز آثار هنرمندان و مردم معاصر به نمايش در مي‌آيد. در قسمتي از سايت مجموعه فضايي در نظر گرفته شده تحت عنوان پرده‌خواني كه داستانهاي شاهنامه در اين فضا بر روي پرده به نمايش در مي‌آيد. - حوزه نور: درقسمت آمفي تئاتر روباز مجموعه قرار دارد كه داستانهاي شاهنامه را به وسيله نورهاي ليزري در دل آسمان كه در نظر مردمان شاهنامه بسيار مقدس است، به نمايش در مي‌آورد. - حوزه كلام: اين حوزه به دو بخش تقسيم شده است، يك بخش صحبت ياران كه در آن شب شعر و نقد و بررسي اشعار صورت مي گيرد و بخش ديگر در دل قسمت كافه نشين به صورت نقالي اشعار و داستانهاي شاهنامه خود را معرفي مي‌كند. در سايت مجموعه فضايي با تجمع بازديد كنندگان در حوله مقوله كلام به صورت پويا طراحي شده است. فضاهاي تجمع ذكر شده مي تواند به اجراي برنامه‌هايي چون شاهنامه خواني، نقالي و... اختصاص يابد. اين فضاها از مزيت تغيير حال و هوا با توجه به جمع حاضر و در عرصه كلام بر خوردار مي‌باشد. يعني در هر لحظه افراد موجود در مجموعه مورد خطاب فرهنگ ايراني و بخشي از ادبيات فارسي كه نموداري از فرهنگ ماست، قرار مي‌گيرند. - حوزه نوا: اين حوزه شامل فضاهايي با اجراي موسيقي و رقص و همراه شدن با شعر و ادبيات فارسي مي‌باشد. اين بخش شامل فضاي زير گنبد كه براي رقص نيايشي باران در نظر گرفته شده و قسمتي از فضاي باز كه براي رقص آتش در نظرگرفته شده و همچنين آمفي تئاتر مي‌شود. و شايد حتي بخش فضاي صحبت ياران نيز بتواند در اين حوزه قرار گيرد.

پروژه های دیگر طراح
نظـــــــر اعضــــــــا
سامان نیرومند ( 1389/09/26 ) :
لذت بردم
معين ايزدي ( 1389/09/27 ) : سلام وحید جان.
فکر کنم کلمه "نگرش" بیان کننده خیلی چیزا باشه.
متاسفانه ما از شاهنامه هفت خان و می دونیم که احتمالا دنبال این جور چیزا می گشتی م ندیدیش.
اول که پروژه، میعادگاه ادب و هنر پارسی بود؛ دوم از تو همون شاهنامه عناصری هست که "سعی کردم" نشون بدم.
بخشهای اساطیری - تاریخی - پهلوانی شاهنامه ، نمادهایی که تو شاهنامه ازش حرف زده شده، -رقص باران مثلا- هنرهایی که ایرانی ها داشتن در ارتباط با شاهنامه؛ مث پرده خوانی و نقالی و ...
فرم هم می بایست اسطوره ای می بود...
قضاوت با بیننده...
امين حشمتی ( 1389/09/27 ) : با سلام
پروژهی جذابی به نظر می رسه.اما چند سوال هست که شاید پاسخ گفتن به آنها ضروری به نظر می رسد
1-این فضا بایستی پاسخگوی نیازهای ملی و فرا ملی باشد با تکیه بر فرهنگ و هویت بومی و ملی،آیا اینچنین است؟
2-به فرم نهایی طرح آنجا که متبادر کننده ی عدد سه و پنج به گونه ی به شدت تاکید کننده می باشد -حال آنکه به قول خودتان عدد شاهنامه در ذهن مخاطب هفت است- آیا دقت کرده اید؟
3-در طراحی فضایی اینچنین رابطه ی فضای بیرون و درون در سایت پلان پاسخگو بوده است؟
4-مسئله ی مقیاس به نظر در برخی فضاها و کلیت مجموعه به درستی دیده شده و اساسا این مجموعه باید چه مفاهیمی را در مورد مسئله تناسب فضا_به خصوص نسبت های ارتفاع -عرض-دنبال کند؟
5-منظور از فرم اسطوره ای چیست؟
6-مسئله ی بازشوها و مصالح استفاده شده برای فضا اولا چگونه اسطوره ای می شود،دوم چگونه ملی و بومی می شود،سوم چگونه با نگرش بر شاهنامه همخوان شده است؟
و ...
در مورد نحوه ی ارائه سوالات زیادی مطرح می شود که به فرصت دیگر موکول می کنم اما فونت استفاده شده در اسلاید شماره ی چهار !!!!!!
الناز چراغی ( 1389/09/27 ) : راستش واقعا جالب بود .به اين همه ذوق و استعداد واقعا افرين بايد گفت.ولي چند تا نكته منفي داره كارت:
1)بيشتر مناسب فضاي نظامي و خشن و جدي هست نه ميعادگاه ...
2)ميگن كه شكلاي هرمي انرژي منفي به خودش جذب ميكنه و همين طور اون 6 گوش هايي كه استفاده كردين معني خوبي تو فرهنگ ما نداره پس به هنر ايراني زياد به نظرم مرتبط نبود.البته استفاده ازش به نظرم بد نيستا ولي چون اسمشو گذاشتين ميعادگاه هنر و ادب پارسي به خاطر اون ميگم.
خلاصه به نظرم هنر ايراني رو منتقل نميكنه و بيشتر به سبك معماري هاي غربيه.
كار فوق العاده ايه واقعا معلومه روش زحمت كشيدين .ولي نميدونم چرا حس خوبي به من نميده.شايد به خاطر همون هرم اس. ولي واقعا خسته نباشي.
معين ايزدي ( 1389/09/28 ) : سلام مهندس حشمتی، مرسی که درخواستمو پذیرفتین و باز مثل همیشه واسم وقت گذاشتین.
به ترتیب جواب میدم سوالها رو و یه وقت سر فرصت می شینیم راجع بهش صحبت می کنیم.

1) آره، دقیقا همین موضوع یکی از بحثایی بود که دنبال کردم، سایت انتخابی کنار مقبره فردوسی - شهر طوس و محور نام گذاری شده به نام محور هنر با دسترسی های خوب در نظر گرفته شد تا پاسخی به همین موضوع باه.
2) متاسفانه عدد شاهنامه واسه ما هفت هست به خاطر هفت خان رستم! اگه بخوایم انجوری بهش نگاه کینم، فرم قسمت داره (روف پلان یا پلان همکف رو میشه دید) ولی تو مطالعاتم واسه خود شاهنامه -نه موضوع نام آشتای رستن!- از سه بخش اساطیری ، تاریخی ، حماسی تشکیل شده که تو فرم سه بازوی اصلی با ارتفاع بیشتر نشون داده شده اند.
گفتید عدد 3 و 5، اگه گنبد رو ندیده باشیم شاید...!!!! تازه اون قسمت ورودی که کاربران مجموعه می تونن از میون باغ رد شد تا به قلب مجموعه برسند هم که ...
3) قطعا ارتباط بیرون و درون دیده شده است، مجموعه 1 ورودی اصلی و 5 ورودی فرعی واسه دسترسی به فضاهای درنظر گرفته شده تئ سایت داره (برا نمونه اسلاید قسمت پرده خوانی)
معين ايزدي ( 1389/09/28 ) : 4) واسه تناسب ها، چیزی که میشه گفت: نسبتی با مقیاس انسانی باشه که به بیننده بتونه حس عظمت و بزرگی شاهنامه رو القا کنه... نسبت 6 به یک...
5) شاید تعریفی که از یه فرم اسطوره ای تو ذهن من هست، فرمی با همچین شکلی باشه... فرمی که با تعریف اسوره جور در بیاد.
اسطوره: اسطوره کلام است، تصویر است، حرکتی است که حدود واقعه را در قلب نقش می‌کند، پیش از آنکه در قالب روایت و حکایتی ضبط و ثبت شود
6) مساله بازشوها (متاسفانه وقت نشد تو 3d کار نشون بدم) چیزی که الهام دهنده نوع بازشوها بود - مساله نوع انعکاس نور در آب (فصل آب در شاهنامه ی پایان نامه ام) قسمت هایی که نیاز به نور داشتند مثل کافه نشین نورشون از انعکاس تامین میشه (نور مستقیم نمی گیرند.) مثل ایده ی نورگیرهای موزه هنرهای معاصر-دیبا - الیته اینجا از انعکاس نور توی آب استفاده شد.(اسلاید دید اصلی - حوضهای مثلثی شکل) و واسه اسوره ای شدن!!!!!! پنجره های مثلثی شکل بودن که تمام شکستگی ها به سمت قلب مجموعه باشه.

نحوه ارائه هم که....

مرسی مهندس که وقت گذاشتین. می تونیم باز راجع به پروژه - هر وقت شد- حضوری صحبت کنیم.

به قول خودتون: پاینده باشید.
معين ايزدي ( 1389/09/28 ) : وحید جان:
کامنتتو که جواب دادم، می دونستم چه بازخوردی خواهد داشت جوابم.
آدما با روحیات متفاوت می تونن برداشتهای متفاوتی از هر چیزی داشته باشن.
مرسی که نظرتو بهم گفتی و واسم وقت گذاشتی عزیزم.
معين ايزدي ( 1389/09/28 ) : الناز جان ازت ممنونم، حالا جوابای من:
1) فضای نظامی نه، فضای حماسی... تازه به نظر شخصی بنده (صرفا یه نظره) با این فرم بیشتر می شد مفهوم از کثرت به وحدت و از وحدت به کثرت رو رسوند با این وجود که به زعم همه اون کسایی که منو میشناسن این کار متفاوت ترین کار دوران دانشجویی من بود -استفاده از چنین فرمایی.
2) احیانا منظورتون که از هنر ایرانی، هنر ایرانی اسلامی نیست که؟؟؟!!!! سه تا نقطه...

به نظر من واسه این موضوع و نشون دادن سه بخش شاهنامه و شش بخش عالم(( هويت اين عالم در فلسفه‌هاي ديني و عرفاني مشاهده مي‌شود و در ايران باستان به آن اعتقاد داشته‌اند و در شاهنامه نيز در زمان عروج کيخسرو به آسمان (عالم لاهوت و صفات الهي) به آن اشاره شده است. )) بهتر از باقی فرمها می شد استفاده کرد.

به هر حال ممنون.
معين ايزدي ( 1389/09/28 ) : یه توضیح:
در فرم و حجم سه بخش کار به دليل نشان دادن ارزش و والايي سه عالم که عاري از ماده است و تقسيم شاهنامه به سه بخش، در ارتفاع بالاتر قرار گرفته‌اند و سه بخش ديگر که نشانگر عالم مادي و عالم وابسته به آن است در ارتفاع پايين‌تري قرار گرفته‌اند و با پوترهايي به زمين دوخته شده‌اند تا زميني بودنشان نشان داده شود.
تمام اين شش بخش که هر يک نشانگر يک عالم است به يک نقطه هدايت شده که اين نقطه با توجه به ديدگاه عارفان همان ايزد يکتا است که اين وابستگي تمام اين شش عالم را به يک پروردگار نشان مي‌دهد. بر روي اين نقطه گنبدي قرار گرفته که يگانگي اين نقطه را حفظ مي‌کند و عرفان حجم را در اين نقطه به اوج مي‌رساند. گنبد در ديدگاه ايرانيان معنايي از هدف و جايگاه رسيدن به هدف، يعني ايزد يکتا را دارد.
ورودي اصلي اين مجموعه به وسيله هفت رواق با عرض زياد تعريف شده که يادآور هفت خان رستم است و بر روي هر يک از آنها يک خوان از هفت خوان به وسيله نقوش برجسته به نمايش در آمده است.
در فضاي داخلي از درونگرايي در شاهنامه که اولين بار در وجود ايرج تجلي مي‌کند، استفاده شده است.
در فضاي داخلي نيز يک نقطه مرکزي وجود دارد (فضاي زير گنبد) که تمامي بخشها به اين نقطه هدايت مي‌شود و در زير آن رقص باران انجام مي‌گيرد. در سايت مجموعه نيز از مقدمه شاهنامه که در آن فردوسي از چهار گوهر خاک، آب، باد و آتش سخن گفته، ايده گرفته شده است. در اين مجموعه از گياه خون سياوشان نيز استفاده شده است. که در شاهنامه آمده است که زمين به حرمت خون پاکان و پاکبازان، بر جاي خون آنها گلها و گياهان مي‌روياند همانگونه که بر جاي خون پاک سياوش، گل سياوشان روياند.
نيلوفر ده بزرگی (تحریریه اتووود ) ( 1389/09/29 ) : واقا عالی شده .موفق باشید.
معين ايزدي ( 1389/09/29 ) : ممنون خانم ده بزرگی
علیرضا امتیاز "مدیر اتووود" ( 1389/09/30 ) : این کار خیلی شبیه کار خانم فروزان عزیزی هست فکر کنم در دانشگاه یزد دفاع داشتند . ارتباطی با این پروژه دارن ؟
معين ايزدي ( 1389/09/30 ) : سلام مهندس امتیاز.
آره این همون کاره که هردو با هم با استادامون صحبت کردیم و روش کار کردیم، من شیراز و دنا یزد.

می تونم نظرتون رو بدونم؟
علیرضا امتیاز "مدیر اتووود" ( 1389/09/30 ) : من مفصل نظرم را برایت مینویسم ولی اگر کار دو نفرتون هست میتوانید در بخش اشتراک پروژه " در قسمت بالای عکس همین صفحه " طراح دیگر را هم به عنوان پروژه اضافه کنید تا حقی از کسی ضایع نشود . با تشکر
معين ايزدي ( 1389/10/08 ) : دنا تو اتووود عوض نیستن مهندس. به عنوان همکاران طرح اسمشون هست...
تهمینه نوزری ( 1389/10/10 ) : سلام آقای ایزدی. شاید این کار برای یکی از پروژه درک و بیان 1 دوره کاردانی نسبتآ بد نباشه اما برای پایان نامه؟ میعادگاه ادب و هنر پارسی - با نگرشی بر عناصر شاهنامه فردوسی؟؟؟ با این فورم؟ چند دقیقه هست دارم به این کار نگاه میکنم تابه حال هیچ طرحی حتی طرحای حدیدم انقدر منو به خودش مشغول نکرده بود. نمی خواهم بی احترامی کنم اما بعد از فارغ التحصیلی شما می خواهید چه کار کنید؟
معين ايزدي ( 1389/10/10 ) : سلام.
هر کی می تونه نظر شخصی خودشو داشته باشه و محرتمه نظر همه، نمی دونم چی بگم!
وقتی کسی مثل دکتر دکتر وزیری یا دکتر افضلیان اسمشن رو این کار هست، واسه من حرفی نمی مونه.
نظرتون محترم و متین.
مرسی که وقت گذاشتین.
تهمینه نوزری ( 1389/10/11 ) : واو... من نمیدونستم چنین استادایی روی کار شما نظر دادن. خیلی خوب که با وجود اونا این کارو عجیب و معنیدار و با ربط با ادبیات انجام دادی. من نمیخواهم شما و کارتونو نقد کنم چو ن هیچی داخلش ندیدم. دوست دارم که استاداتونو بیشتر بشناسم. اونا رو کدوم قسمت کار نظر دادن؟؟؟ متاسفم برا هممون که این روش تحصیلمون هست و به چه چیزایی مینازیم.
معين ايزدي ( 1389/10/11 ) : سایت اتووود واسه این درست شد که همه بتونن کاراشونو بذارن و همه هم نظر بدن، جایی واسه دیدن و دیده شدن!!!
...

حالا اینکه سیستم آموزشیمون اشتباه هست یا ما به چیا افتخار می کنیم و می نازیم یا و وضع معماریمون بعد فارغ التحصیلی چی میشه یا فردا ما می خوایم چه معماری هایی تحویل جامعه بدیم یا هزارتا چیز دیگه، اون به "ما (خودمون - من و دنا)" مربوطه.
خودمونو که اصلاح کنیم (با نوع نظر دادن و برخوردمون با دیگران) این مشکلات و عوامل هم بر طرف می شن فارغ از حس خود بزرگ بینی که اجازه بدیم به خودمون رو کار دیگران اینجوری به تمسخر نظر بدیم!!!!!!!!!!!!!!!!

ما نباید به خودمون اجازه بدیم راجع به اساتیدی نظر بدیم که حتی نمیشناسینشون و اسمشون رو واسه اولین باره میشنویم...

باید بگم که هر دو استاد بزرگوار رو (تمام پروژه) نظر دادن و وقت گذاشتن و این "پایان نامه" افتخار دوران تحصیل ماست...

خوبه که ما جایگاهمون رو بدونیم و بدونیم کی هستیم، کجا درس خوندیم (جای علامت سوال هم داره!!!!؟؟؟؟) خودمون چی داریم واسه ارائه!!!!!!!!!!!!!!! (به جز حرف زدن بی ملاحظه و مودبانه بی احترامی کردن...) الان کجاییم!!!!!!! وگرنه هرکی میتونه هرچی میخواهد بگه، مهم اینه که تو بدونه که تو جایگاهی واسه نقد هست یا نه!!!!!!!!! بعید می دونم شما با این نوع برخورد (الان دیگه) تو اون جایگاه باشین...

باز میگم نظرتون هم محترم! کار درک و بیان ما، زیر نظر همچین بزرگوارانی که با "افتخار تمام" شد این، شمام نظرتون رو که گفتین.
مرسی بخاطر همه چیز...
تهمینه نوزری ( 1389/10/11 ) : شاید با این حرفهاتون یادم به یه ترانه افغانی افتاد که مگفت: خوش به حال تکه سنگ که نداره دل تنگ.
معين ايزدي ( 1389/10/11 ) : بد نگوییم به مهتاب اگر...
تب داریم.
سامان نیرومند ( 1389/10/11 ) : جناب ایزدی این پروژه را هر که ببیند پی‌ به زحمت و تلاش شما خواهد برد و چه چیزی برای یک دانشجو از این مهم تر؟!!! هر که بخواند هم, منطقی‌ بودن جواب‌های شما به نسبت صحبت های سوال کنندگان باز هم پر واضح است و بهترین حالت برای کسی‌ که از طرحش دفاع می‌کند ، شما یک معمار موفق خواهید بود ، اکثر مشاهیر جهان با محیطشون همین مشکلات رو داشتند ، این باید شمارو امیدوار کنه نه رنجیده از سخن های بعضی‌ دیگران ! (چرندیات) ، معین جان بازار و ساخت و ساز همیشه هست هروقت بخوای پس نگران محیط کار و پول و . . . نباش! (برای تو) اما این کاری که داری انجام میدی هر چند از نظر اینجایی ها مجازی و غیر قبل ساخت انجام بده , چرا که به فرهنگ ملتت کمک کردی ، حال چه خودت ، چه کسانی‌ که از کار تو تاثیر گرفته باشند و اما چه چیز برای یک معمار باز از این هدف مهم تر و بهتر !!! امید وارم چنین کارهایی رو در مرحلهٔ اجرا ببینیم. موفق باشید
معين ايزدي ( 1389/10/11 ) : مرسی سامان جان.
بهش نیاز داشتم، سخت به موقع بود...
ممنون دوست خوبم.
علی محبی ( 1389/10/11 ) : و مرگ معماری در این سرزمین است
واقعا معماری چیست ؟معماری یک شگفتی است ...یک معجزه در میان علوم...به نقل از داریوش شایگان :(معماری خیلی سخت و پیچیده است و حتی از فلسفه سخت تر) و حال دیدما به معماری در ایران چگونه است؟...
در ایران هیچ گاه مفاهیم در راس طراحی نبوده به قولی معماری صوری همواره تعریف کننده بوده است
معماری بدون درون مایه و ریشه های فکردی لاشه ای است که روح را از آن گرفته اند .به چنان پستی و ابتذالی تبدیل میشود که در تاریخ بی سابقه است
ببینید در قرن21که معماری ابزاریست برای برانگیختن تفکرات ناخود آگاه و به عبارتی دیکر وسیله ایست برای ابراز اندیشه ودید به معماری .در ایران چگونه است و به چه تفکراتی در ایران کارشناسی ارشد میدهند و برای ان کف و هورا میکنند
تحلیلی معمارانه به گفته آقای ایزدی(عدد شاهنامه واسه ما هفت هست به خاطر هفت خان رستم! اگه بخوایم انجوری بهش نگاه کینم، فرم قسمت داره (روف پلان یا پلان همکف رو میشه دید) ولی تو مطالعاتم واسه خود شاهنامه -نه موضوع نام آشتای رستن!- از سه بخش اساطیری ، تاریخی ، حماسی تشکیل شده که تو فرم سه بازوی اصلی با ارتفاع بیشتر نشون داده شده اند.)
یعنی درون مایه کشک ما معماری را که پیچیده ترین علوم است به صورت صوری و کانسپت از عدد که آیا 3 باشه یا هفت میگیریم و آن را به صورت کاملا مزحک در راستای طراحی خودمان قرار می دهیم وگوشه از حجم را سه بخشی می کنیم
وچه بسیار دردناک است که مسوولان سایت نیز در پی عدد برای توجیح مفهوم معماری می گردند.آقای حشمتی:(به فرم نهایی طرح آنجا که متبادر کننده ی عدد سه و پنج به گونه ی به شدت تاکید کننده می باشد -حال آنکه به قول خودتان عدد شاهنامه در ذهن مخاطب هفت است)
وقتی جریانات یک معماری آنقدر ضعیف شد که دیگر نتوانست احتیاجات و خواستگاه های جامعه را بر طرف کند باید دنبال عوامل آن گشت...استادان...دانشجویان...معماران...
وقتی یک جامعه با مردمانش که مخاطبان معماری اند به سوی عمده سازی(همان مسکن مهر خودمان)که حاصل ابتدال نهضت مدرن است ودر همه جای جهان آن را به صورت نمادین منفجر کرده و از بین می برند کشیده می شود اینجاست که باید بفهمیم سطح معماری ایران کجاست و فضای آکادمیک ما چه افرادی را و با چه تفکراتی به جامعه تحویل میدهند .

تعریف های غیر تخصصی و به قولی رفیق بازی دلگرممان میکند
واما نقد های تخصصی و افراد نقد کننده راکسانی میپنداریم که جلوی مشاهیر شدنمان را میگیرند
واین چه توهمی است که فضای معماری ما را تسخیر کرده است
سامان نیرومند:
اکثر مشاهیر جهان با محیطشون همین مشکلات رو داشتند
یعنی این که کسانی که نقد کردند بی سوادند و چون ما از آن ها برتریم کار خودمون و میکنیم زیرا که نظر آن ها ارزشی نداره
در چنین تحلیل هایی افراد از کار معماری مهم ترند
آیا اگر باهم آشنا نبودید این اتفاق باز هم می افتاد؟
این سبک جدید نقد و بررسی کارها در ایران است که به نقد ایرانی مشهوره.
امين حشمتی ( 1389/10/11 ) : با سلام
در حالی که ما تلاش می کنیم در حد بضاعت زمینه ی بروز خلاقیت را فراهم کنیم و کیفیت آثار معماری را در طول زمان ارتقا بخشیم از سوی دیگر چیستی جایگاه معمار و معماری و آموزش معماری در ایران را بی هیچ حب و بغض نشان می دهیم که این از جمله ی سیاسیت های اولیه ی سایت بوده.حال انکه دوستان منتقد و فرهیخته را بایستی حتی در نگارش جملات فارسی و املای لغات نیز یاری نمود که این خود بسیار طاقت فرساست .
به عنوان مثالبه جای واژه ی انبوه سازی ، عمده سازی به کار برده شده یا املای کلمه ی مصداق به شکل جدید مستاق نوشته شده.
علی محبی ( 1389/10/11 ) : باسلام خدمت اقای حشمتی
آیا شما در تمام کامنت ها غلط هایی که بعضا درست هستند را می گیرید ویا آشکار شدن نوع دید و تحلیل ابتدایی تان در مورد این پروزه شما را به این کار مجبور کرده است
شاید با خود بگویید که فلانی جایگاه خودشو نمی شناسه و با من در مورد معماری حرف می زنه(که این البته همان توهمات معماری در ایران است
ببینید نگاه تحلیلی شما به این پروزه نگاهی کاملا پوزیتیویستی در معماری است که معماری را در قرن 20 به فاجعه تبدیل کرد یعنی نگاهی که ارزش وقدرت مفهوم ساز معماری را به صور تبدیل کرد تا جایی که مثلا سه دهانه به مفهوم سه خش اساطیری است
من قبلا در این سایت با آقای محمود زاده(البته از طریق پروژه شیخ اشراق آقای نوروزی) که از اساتید شیراز است آشنا شدم ایشان پوزیتیویسم که یک تفکر منحط در منازعات معماری امروز به حساب می آید را به دانشجو به عنوان خط فکر القا کرده بود.
من فکر می کنم معماران و اساتید شیراز هنوز حول و حوش سال1950-1980 گیر کرده اند زیرا که من تفکرات پوچ را زایده این مفاهیم است به کررات در سایت مشاهده کرده ام؟؟
علی محبی ( 1389/10/11 ) : باید از اقای امیری یه معذرت بخوام
کامنت من دارای غلط املایی بود البته کلمات به هم چسبیده بودندو چون آقای حشمتی فقط با کلمات املایی در معماری مشکل دارند ان را حذف کردم تا تصحیح کنم به همین دلیل کامنت من پایین کامنت آقای امیری افتاد
این را گفتم که تعاریف تخصصی و کاملا معمارانه آقای امیری توجیح شده باشد
به دوستان توصیه می شود که تعاریف آقای امیری را با دقت بیشتری مطالعه کنند زیرا در برخی موارد برای من که مطالعاتی در باب پوزیتیو داشتم تعریف شده بود و تازگی داشت
علی محبی ( 1389/10/12 ) : اقای حشمتی با سلامی مجدد
وقتی شما در یک بحث معماری به دنبال غلط املایی می گردید و به جای تفکر در متن به دنبال ظاهر متن هستید و به جای پاسخ به تحلیل تان از این پروژه از آن گریز می کنید و وقتی شما از اساتید معروف در شیراز هستید و این گونه به نقد معماری می پردازید باید چگونه به حال این معماری گریست
شما الگوی دانشجویانتان هستید
رویکر دی که من در این سایت(البته چند روزی است که ثبت نام کردم)در پیش گرفته ام بیرون آوردن سایت از خوش نشینی است
مطمین باشید که با سواد بالایی دست به این کار خواهم زد
شاید چارلز جنکز ها در معماری ما و جود ندارند(البته مقایسه خودم با جنکز شوخی بزرگی است که از کاربران سایت معذرت می خواهم)
و از همه کاربران تقاضا دارم که آستانه تحمل خودشان را بالا ببرند
شاید به اشتباه بگویید این کار برای مطرح شدن است ولی چیزی که این سایت قبل از قرار دادن پروژه هایم به ان نیاز دارد(قابل توجه دوستانی که به نداشتن پروژه های من بیشتر از نقدم توجه دارند) همین رواج نقد و پاسخ خواهی در فضایی کاملا معمار مآب و دوستانه است
علی محبی ( 1389/10/12 ) : البته تمایل دارم که در قسمتی از سایت به بحث و مناظره در مورد دیدگاه ها پیرامون برخی تفکرات و تعملات در باب معماری با آقای حشمتی بپردازم(زیرا که تمام پروژه ها و اظهار نظر های ایشان را با دقت تمام مطالعه کرده ام)تاخط فکری و نوع دید این استاد صاحب نظر در معماری شیراز برای دانشجو یان و کاربران سایت تبعین شده و بدانند گوشه ای از تفکرات شهرشان در معماری چگونه است و وقتی از فضا های آکادمیک فارغ التحصیل شدند بر خود ببالند.
از جناب آقای ایزدی کمال معذرت خواهی را دارم زیرا صفحه کامنت های ایشان به صفحه پیام گداری تبدیل شد
البته اگر این کار برای کسی کسر شان نباشدو یا...
باتشکر بسیار
الناز چراغی ( 1389/10/12 ) : سلام دوباره خدمت اقاي ايزدي .واقعا نظرم در مورد پروژه تون عوض شد ميدونين چرا؟منطق فوقالعاده اي دارين .!!!!!!!خوشم مياد كه رو كارتون تعصب دارين .از همون اول گفتم بازم ميگم كاملا واضحه كه زحمت فوقالعاده اي واسه اين پروژه كشيدين و شكي نيس كه كار متفاوتي از اب در اومده .در رابطه با اين نقد هايي هم در مورد پروژه ميشه بايد بگم دارين به طرف حاشيه ميرين كه البته مشكل شما نيس اين در ما ايرانيها نهادينه شده كه هميشه از هر چي حاشيه سازي كنيم. نقدي موثره كه سازنده و همراه با احترام باشه .معماري مثل ساير رشته ها نيس و هر كسي حتي غيرمعمارها و حتي يه بچه 8_9 ساله هم اجازه داره در مورد 1 پروژه ي معماري نظر بده و نقد كنه چون معماري با زندگي ادما در ارتباطه .لطفا به حاشيه نرين و ايكاش اگه نقدي ميكنيم دقيق و واضح ايراداشو بگيم كه معمار بفهمه دقيقا مشكل كجاس و منظورما چيه نه اينكه صرفا بيايم بگيم ... و بريم .من 1 ترم اولي ام مثل بقيه عزيزا كه نظر دادن دبيرو استاد نيستم ولي به نظرم پروژه ي اقاي ايزدي اون قدر جالبه كه شمارو كشونده اينجا واسه نقد كردن اينو ديگه هيشكي نميتونه انكار كنه .
معين ايزدي ( 1389/10/12 ) : وحید جان این کتاب رو هم در ادامه او مطالعاتت حتما مطالعه کن:
معنا در معماری غرب نوشته نوربرگ شولتز صفحات 535 الی 548 .

باز ممنون که وقت گذاشتین.
معين ايزدي ( 1389/10/12 ) : دوست خوبم آقای امیری!
مفهوم میعاد گاه ادب و هنر پارسی - با نگرشی بر عناصر شاهنامه فردوسی - به شما منتقل نشده چون هنوز نمیدونین اون مفاهیم چیا هستن و چرا هستن، نمونه اون هم همین مبحث کشک اعداد بود که دیدیم آقای محبی عزیز چطور بیانش کردن!!!

واسه مبحث تداعی کننده بودن یا نبودن (و اینکه چرا شما ادراک نکردین مفاهیم رو)، شما رو روجوع می دم به:
مقدمه کتاب زیبایی شناسی در معماری نوشته یورگ کورت صفحات 1 الی 49
و
کتاب مبانی نظری و فرآیند طراحی شهری نوشته جهان شاه پاکزاد صفحات 1 الی 153
و
کتاب بعد پنهان نوشته ادوارد هال صفحات 97 الی 122
و
کتاب نگاهی به مبانی معماری نوشته پیر فون مایس صفحات 23 الی40
و
کتاب ریشه ها و گرایش های نظری معماری نوشته محمد منصور فلامکی صفحات 1 الی 21 و 69 الی 104
و
جلد اول کتاب بوطیقا معماری نوشته آنتونی سی آنتونیادیس صفحات171 الی 196
و
واسه بحث معنا گرایی به کتاب سیری در مبانی نظری معماری نوشته غلامحسین معماریان صفحات426 الی 559 .

اگه می بینین واسه شما یا هر کس دیگه یی تداعی کننده نیست، یا واسه بعضیای دیگه هست، دلایلش رو تو کتب بالا میتونین پیدا کنین!

امیدوارم نه من، نه شما، نه هیچ کس دیگه نخواهد حرفشو به کرسی بشونه، اگه می خواهیم چیزی بگیم با یه پس زمینه هایی باشه و نه اینکه وقتی ادبیات نقد رو نمی دونیم یا اینکه نمیدونیم اساتیدی رو پروژه وقت گذاشتن از بزرگای معماری کشورمون هستن، هرچند انگار افتخاری نداره !!!!!!!! (البته ما که میشناسیمشون به این افتخار می کنیم که نظر رو پروژمون بوده) و کسی که داره نقد می کنه از افتخارای معماری شهرمون هست... یکم هم محتاط تر نظر بدیم و منم منم یا من معمار نکنیم... بهتره. واسه همه ی ما تا معمار شدن خیلی راه ِ .


سکوت خیلی وقتا خیلی چیزا واسه گفتن داره...
معين ايزدي ( 1389/10/12 ) : خانم چراغی عزیز، من همون بالا هم گفتن این پروژه واسه من (صرفا نظر بنده) این چنین فرمی داشته، همین موضوع رو به کسای دیگه بدن، کامل یه حال م هوای دیگه خواهد داشت...
من که همون اول گفته نظر شخصی من...


امید وارم همچین بحثایی بدون حس بد خود بزرگ بینی به پیشرفت هر کدومون کمک کنه...

من وزن تازه ی شعر خود را از دور می شناسم.... ( ا.بامداد)
معين ايزدي ( 1389/10/12 ) : وحید جان این کتاب رو هم در ادامه اون مطالعاتت حتما مطالعه کن:
معنا در معماری غرب نوشته نوربرگ شولتز صفحات 535 الی 548 .

باز ممنون که وقت گذاشتین.
معين ايزدي ( 1389/10/12 ) : امیر جان ؛
به قول شاملو:

کوچ ِ غربت را به یاد آر
از غربتی به غربت ِ دیگر،
تا جست و جوی ایمان
" تنها فضیلت ِ ما باشد."
به یاد آر:
تاریخ ِ ما بی قراری بود
نه باوری
نه وطنی.

بهم گفتن آروم باش، چشم ولی این آخری رو می گم دیگه هیچی نمیگم.
اینکه شما معماریی ندیدین تو شیراز ، دلیل اینکه معماری تو شیراز نداریم یا اساتید ما آفرینش معماری نمی دونن نیست، اتفاقا هست، فقط باید چشماها را گشود و جور دیگر باید دید... همه ی این اساتید، کارایی دارن که حالا حالاها -من و تو- نمی تونیم حتی بهش نزدیک شیم!
و
اگه خونده بودی که نمی گفتی: ((((همه و همه از یک چیز سخن میگویند)))).
م معيت ( 1389/10/12 ) : سلام دوست عزیز و ممنون از پروژه ائ‌ که با ما به اشتراک گذشته اید
بحث در مورد پروژه شما، بینش و اشراف خاصی‌ بر مبانی بنیادی شعر فارسی و به ویژه فردوسی را می‌‌طلبد ، اما این فقط بخش کوچکی است و تازه هنوزمعمارانه نیست... اینجا تازه باید به همه اینها از زاویه دید معمارنه بنگریم که خود بحث مفصلی‌ است ، این که آیا همه مضامین فکری قابل تبدیل به معماری هستند و یا ...
پس من اینجا بیشتر مایلم که به پروژه شما از زاویه یک پروژه پایانی کارشناسی بنگرم، با محدودیت‌های که از حیث دانش معماری هر شخص در این برهه از تحصیل ممکن است با آن رو به رو باشد
این بحث از نظر من بیشتر، روند طراحی شما را به چالش می‌‌کشد و تلنگری هم به مبانی نظری طراحی شما خواهد زد
به علاوه سعی‌ می‌کنم که به دور از حسّ "پرش کیهانی" ناشی‌ از خواندن چند خط کتاب و نگارش چند مقاله وارد این بحث شوم که اگر این طور نباشد به شدت به خود خیانت کرده ام و تاکید بر این آموزه که نه هر که سر بتراشد قلندری داند
بگذریم
نقطه آغازی پروژه شما برای من مشخص نیست، شاید تصویر آخری که ارائه کرده اید جائی‌ نزدیک به این نقطه آغازین باشد، ولی‌ دقیقا آغاز کار نیست... به این منا که شما یک باره وارد معماری شدید بی‌‌ آن که سنتزی بر برداشت‌های عمیقی از مطالعات خود مختص این پروژه داشته باشید
بعضی‌ جاها وارد روند طراحی مناسبی شده اید ...مثلا آن جا که از ابرها پائین آمدید و دید ناظر را تحلیل کرده اید اگر چه من به این اسلاید انتقادات اساسی‌ به ویژه از منظر مقیاس و تناسبات دارم اما کلیت ایده آن را می‌‌پسندم
بر عکس زمانی‌ که شما در پلنینگ دچار تقارن دست و‌ پا گیری شده اید که همه پروژه را تحت الشعاع قرار داده ، کار قدری به بیراهه میرود
در واقع از ایده‌های ابتدایی فرمال شما انتظار پلنینگ متفاوتی میرود، پلانینگ فقط حل عملکرد نیست، خلق فضا هم هست
شاید آنچه که بتواند به شما در این مورد اخیر شدید کمک کند بررسی نمونه‌های موردی باشد ، خوشبختانه شما در شهری تحصیل می‌کنید که نمونه‌های مناسبی از پروژه‌های معماری امروز ایرانی‌ از ۵۰ و یا ۱۰۰ سال اخیر و حتا پر رنگ تر ۲۰ سال اخیر را در خود دارد، (کافی‌ است معمارانی همچون مهرداد ایروانیان، کاشف، ... و خیلی‌ دیگر را که در اینجا نام نمی‌‌برم رصد کنید)
اما فقط به پروژه‌های داخلی‌ اکتفا نکنید
اما اساسی‌‌ترین انتقاد من به طرح شما در مراحل ابتدایی آن به نحوه انتخاب سایت بر میگردد....جانمایی پروژه ائی که چنین نامی‌ را یدک می‌‌کشد خود می‌‌تواند به تنهایی موضوع یک تز‌ کارشناسی ارشد باشد که شما در اینجا به آن اشاره‌ای نکرده اید
شاید تفکر در این مواردی که مطرح شد برای هر دوی ما آموزنده باشد،
البته کار نقاط مثبتی غیر از آنچه گفتم هم داشت ، اما ترجیح دادم که صرفاً به بیان نقطه نظرات منفی‌ بپردازم تا به خود ثابت کنم می‌توان منتقد بود اما آداب نقد را محترم شمرد.






معين ايزدي ( 1389/10/12 ) : سلام مهندس معیت، خیلی خوشحالم که نظرتون رو اینجا می بینم، اتفاقا یکی از نمونه موردی هایی که واسه کارم - در حد بضاعت خودم- بررسی کردم، پروژه تز خود شما بود و با خود شما راجع به همین موضوع تلفنی صحبت کردم.

اگه بخشی از منابع مورد مطالعه ام رو به دوستام بیان کردم، دلیل این نبود که حالا چه فیلی هوا کردم!!!! دوستام واسه نقد نیاز به یه بیس هایی داشتن که با خوندن نظرای محترمشون؛ حس کردم اینا رو بخونن بد نیست وگرنه در حضور استادی مثل شما که ما حالا حالاها سر تراش نخواهیم شد...

اما واسه پروژه:
ممنونم که به کارم ؛ درحد خودم و به عنوان یه پایان نامه کارشناسی نگاه می کنید.

متاسفانه ارائه ی روند طراحی اون چیزی که اینجا هست، کامل نیست و شیت ارائه شده چیزی هست که آخرای کار کشیده شد و این ایراد دقیقا به کارم وارد هست.

واسه دید ناظر باید یگم که شیت گویا هست و (به نظر شخصی من) تناسبات باید جوری می بود که اگه کسی حداقل بک گراندی از شاهنامه ( ... از نظم کاخی بلند را پی افکندن...) داشته باشه، با این تناسب روبرو شه و احساسی متفاوت رو بتونم القا کنم...

واسه پلننینگ و تقارن، حق با شماست، من درگیر تقارن خشک مجموعه بودم؛ ولی اگه بخواهیم از ادب و هنر فارسی یا مفهوم از کثرت به وحدت و... حرف بزنیم، نمی تونیم از قرینگی دور باشیم.
قبول دارم که شاید واسه خلق فضاها می شد بهتر عمل کرد (نمی دونم درسته یا نه - لطفا راهنماییم کنید) فکر میکنم بخشی از خلق فضا به اینتریور مجموعه مربوط می شه، نه؟ یا واسه خلق بهتر فضاها چیکار میشه کرد؟ (لطفا راهنماییم کنید)

واسه آثار معماری هم باهاتون موافق ام... (آفرینشی که معمارای شهرمون انجام میدن، چه کلیات، چه جزئیات...) امید که دوستامونم ببینن...

واسه تحلیل سایت هم شیت تحلیل سایتم رو به پروژه اضافه می کنم، امید که مقبول افتد..

ممنون که نظراتونو گفتین.
معين ايزدي ( 1389/10/12 ) : ممنونم مهندس معیت.
مرسی از راهنماییاتون.

چشم. امروز هم دقیقا همین رو از اساتید دیگه شنیدم. حتما به راهنماییتون گوش می کنم.

بازم ممنون که واسم وقت گذاشتید.
و ای ( 1389/10/12 ) : خیلی ناراحتم که کار شمارو میبینم. من فکر میکردم که سطح علمی دانشگاه شیراز حرفی برا گفتن داره! افت کیفیت دانشگاه شیراز و هردانشگاه دیگه ایرو میشه ازروی پایاننامه ها شناخت. منتظر میمونم تا ببینیم خروجی های سالهای بعد چکار میکنند. البته همیشه مشت نشونه خروار نیست و همیشه باید به آینده امیدوار بود. من به بچه های دیگه دانشگاه شیراز جسارت نمیکنم چون دانشگاه شیراز دانشجوی باسواد داره. آقای ایزدی شما هم با این کیفیت خیلی پایین کارت خوب کامنت جمع کردی.
علی محبی ( 1389/10/12 ) : آقای ایزدی از این که شما را عصبانی کردم عذرخواهی می کنم
ببینید وقتی می گوییم معماری باید از نگاه صوری به نگاهی درون مایه ای تغییر کند آیا کپی کرده ایم(آیا گفتن حقیقت کپی کردن است)
به نظر شما عمده سازی با انبوه سازی فرق می کند و غلط املایی است(راه تخریب خوب انتخاب نشده)
من درون مایه را در حد کشک می دانم یا کار شما را تعبیری از آن قلمداد کردم.البته بابت واژه کشک از کاربران معذرت می خواهم(مطالب بالا را درست نخواندی)
اگر کتاب حس وحدت را می گویید ...منظور و نوع دیدبه اعداد در آن زمین تاآسمان با نوع دید شما به عدد فرق می کند در آنجا مفاهیم مطرح شده را بایددر کالبد و ریشه های مفهومی و به قولی مجاز از دیالکتیک سخن جستجو کردو حال این که در پروژه شما کاملا صوری و ابتدایی است.
اعداد به مثابه مفاهیم قابل اعتبار و ارزش هستند و نه برای ایجاد تعداد حجم و نوع حجم در فضای معماری(قطعا وقتی این حرف را از شما شنیدم بسیار از نوع دیدوتفکراتتان هنگام مطالعه متون معماری نگران شدم.آیا شما باید این گونه مفاهیم بزرگ و مفهومی را تحلیل کنید
من هیچ کدام از طرفین (شما و آقای نیرومند)نمیشناسم زیرا که آنقدر شما برزرگ هستید که من قدرت شناسایی خودم را از دست داده ام.
ببین ظاهر بینی یعنی کسی که مفهوم عمیق و پنهان شاهنامه را رها کرده و برای توجیح کارش به عوامل صوری(3و5)رو می آورد و این اعداد را نماینده کل مفهوم شاهنامه بزرگ می پندارد.


آنقدر بی ادب هستیدکه مجاز از اسم چارلز جنکز را برای منی که حتی یک قطره از اقیانوس معماری را درک نکرده ام به کسی نسبت میدهید که منشا ایجاد تفکر در معماری است و اگر من از نام ایشان استفاده کردم صرفا از کمبود افرادی مثل ایشان در فضای معماری امان گلایه کردم ونه چیز دیگری
ببینید حتی آیزنمن(البته ایشان خدای معماری نیستند وبرای مثال عرض می کنم)در یک نشست معماری که در دانشگاه سیدنی استرالیا برگزار شد از این که شاگردانش او را مطلق می نامند و از او انتقاد معماری نمی کنند ابراز گلایه کرد و از دانشجویان خواست که برای ارتقا معماری به چالش کشیدن بزرگان جهان معماری را از عوامل اصلی یادگیری معماری خود قرار دهند
وحال آیزنمن کجا و...
این که از کسی که تفکرات ابتدایی را برای پروژه ای ثبت کرده نقدی کنی وآن فرد هر که میخواهد باشد(نماینده خدا در جهان معماری)نتواند از اتهامات وارده خود را مبرا کند(زیرا که علمی و همراه با سند و اعتبار صحبت شده)...خود بزرگ بینی است......
این چه آتشی است که به جان دنیای معماری ما افتاده است که اگر از افراد تعریف کنی فرشته می شوی و آگر نقد با علمی کنی دیوی دو سر...
یاد بگیر عرصه معماری انقدر بزرگ و وسیع و دارای دنیایی مفهومی ایست که هر کس در هر حیطه ای قادر است در آن به کمال برسد.آندو فردی بود که تحصیلات معماری نداشت ولی مشاهیر و متفکران معماری ژاپن را به چنان زانو زدن و چالشی کشاند که او را با سواد ترین فرد معماری ژاپن نامیدند
پس زیاد در جهان معماری به دنبال دکتر...واستاد...ومنتقد پرفسور لنگ رو و اسامی نباش زیرا که در معماری این مفهوم وجود ندارد و این مطالعات خود آموز و تحقیقات گسترده در زمینه معماری است که موجه می باشند(آقای لنگرو که خدا نبوده)به قولی راه را اشتباه رفته ای

شما به چه جراتی از کلمات بزرگ که در این کتاب ها برای توجیح کارات استفاده می کنی ببین این کار ساده ای نیست و برای تو تبعات خواهد داشت
شما می گویید(واسه مبحث تداعی کننده بودن یا نبودن (و اینکه چرا شما ادراک نکردین مفاهیم رو)، شما رو رجوع می دم به:)
از کدام مفاهیم صحبت می کنی عدد3 و5 که در پروژه ات بیان کردی...کدام مفاهیم و درون مایه ها


معماری از لحاظ تحلیل در منطقی کلی از دو جز تشکیل شده
1:بخش هویدا و پیدا معماری که ظاهر و کالبد معماری را شکل می دهد
2:بخش درون مایه و جوهره وجودی که بسیار مهم تر از بخش اول است(وبه گونه ای تکمیل کننده آن)
و حال در کار تو صورتی ابتدایی از بخش اول شکل می گیرد
وقتی می گوییم درون مایه یعنی افکار پنهان شده که صرفا نباید در احجام و قسمت های پروژه نمود پیدا کند...


در مورد کتاب بعد پنهان گفتی از تو تعجب می کنم که وقتی این کتاب ها را مطالعه کردی نفهمیدی که تماما منظور از انتزاع و فرآیند طراحی در جای جای این کتاب مفهومی کاملا مجاز و دیدی واضحا مفهوم گرا در انتخاب ریشه ها ی تفراتی و جوهره وجودی است.
در کتاب دکتر معماریان که بعضامصادیق و تفکرات نیچه به صورت کاملا نا محسوس و نرم
دیده میشودبه مفاهیم نظری به صورت ریشهای و درون مایه ای نگاه شده
کتاب دکتر فلامکی را هنوز مطالعه نکردم ولی مطمین باش ان را نیز با تفکرات تو تطبیق خواهم داد(ولی ان جا نیز تفکر به درون مایه هیچوقت نقض نشده ...
ببین همه این کتاب هایی که نام بردی هیچ کدام نمی گویند درون مایه و جوهره وجودی که یکی از معیار های اصلی برای ارزشگذاری پروژه معماری است نباید هدایتگر پروژه باشند و حال آن که کار تو در این راستا حرکت نکرده

(حتی بزرگترین معماران هم نمی توانند بگویند که به صورت کاملا محض جملات را به معماری تبدیل کرده اند و فهرستی با صفحات بلند بالا که مفاهیمی بزرگ در معماری اندرا به پروژه خود نسبتی واهی بدهند

ببین تمام معماران ایرانی... متفکران ایرانی...(در حوزه دانش و دین)(پس این تفکر غربی نیست)همه پوزیتیو را منحط می دانند و شما وآقای حشمتی در تحلیلتان از معماری به کررات از آن سخن میگویید و به نوعی جزم گرایی رسیده اید باید چه کار کرد...
ببینید آنقدر با اطمینان صحبت نکنید ....که اگر حس نکردیداین کتاب ها جمع شده وپروژه من شکل گرفته به خدا پیامبران هم انقدر محکم صحبت نمی کنند


به جای آوردن فهرستی که خودتان هم می دانید عوض کردن صورت مساله است از درون مایه و تفکر پنهانتان در پروژه صحبت و شفاف سازی کنید زیرا که تمام این کتاب ها این را یک الزام برای ارتقا علم معماری می دانند


شاید با ایجاد حس تخریب خیال خودتان را راحت کنید به قول خودتان معماری خیلی چیز ها را مشخص می کند....

می دونی در منازعات امروز جهانی و نشست های معماری معتبر که در جهان معماری برگزار میشود ....سکوت...را به چه معنا میدانند

یعنی رسیدن افراد به بست تفکراتی یعنی جایی که هیچ وقت انتظار رسیدن به آن را نداشتند

من اگر انحرافی را در تفکرات تو میبینم و تورا از افتادن در دام پوزیتیو که هنوز در ایران نفس می کشد هشیار میکنم و می خواهم که باعث نابودی فرصت های ناب معماری ات نشود (که از لحاظ علمی در مجامع ایرانی و خارجی محکوم شده است)و آن را به شما گوش زدمیکنم به مراتب از دوستان شما که نسنجیده شروع به تعاریف غیر تخصصی می کنند به مراتب نزدیک تر و صمیمی تر هستم .....
چرا انقدر فضای نقد علمی در ایران سیاه است



و در پایان باید به خانم چراغی بگویم که ملاک من برای بررسی و باز کردن کاری بر اساس تصویر وشکل و زیبایی آن نیست بلکه بر اساس عنوان های به کاررفته در آن است


اگر برحساب بد خود بزرگ بینی ام نگذارید من به تحلیل هایم از کارهای معماری بر اساس مستندات علمی خواه از خدای معماری باشد ادامه خواهم داد
خیلی مودب و علمی سوال مطرح میکنم و اگر قابل دانستند جواب قانع کننده را میدهند و اگرندانستند اتفاق خاصی نمی افتد

ودر نهایت از تمام کاربران به خاطر این رمان پر پیچ و خم و سر درد اور معذرت خواهی می کنم
علی محبی ( 1389/10/13 ) : ببینید این کامنت آقای ایزدی است که توسط خودشان حذف شده:
سلام خدمت آقای محبی و امیری عزیر!
جناب محبی ، معماری رو من، تو و امسال ما تعریف می کنیم، نه صرف کپی پسیت کردن اندیشه های دیگران اسم منتقد رو خودمون بذاریم و با این حس بد خود بزرگ بینی فکر کنیم کی هستیم، حال اون که غلط املایی داریم تو چیزایی که خودمون می نویسیم و کپی نیستن!!!!!!!ما از خودمون چی داریم؟؟؟؟؟!!!!!!!!
مبحث اعداد رو پیش کشیدید از نگاه منتقدانه (نا پوزیتیویستی!!!!!!!!!!) شما که درون مایه معماری رو تا این حدد کشک میدونین واسه همین اعداد تو مبانی نظری معماریمون ارجاع می دم به تنها کتاب مبانی نظری معماری ایران "حس وحدت - نوشته نادر اردلان - صفحه 26) لطف کنین رجوع فرموده ، مطالعه کنید تا راجع به همین اعداد کشک چیزایی دستگیرتون بشه.

متاسفم که از اصطلاح رفیق بازی واسه نقد!!!!!!!!!!!!!! استفاده می کنین حال اونکه هیچ کدوم از طرفین رو نمی شناسین.
ما کلآ آدمای ظاهربینی هستیم!!!! صرف دیدن "مرسی دوست خوبم" فکرکردین ما رفیقیم و رفیق باز!!!!!!!! ما اصلآ همو نمی شناسیم دلیلی هم نیست که بخوایم اثباتش کنیم.

خودتون دارین چیزیو کپی - پیست کردین می دونین از کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دانشنامه ویکی پدیا البته از نوع آزادش!!!!!!!!!!! جایی که امثال ماها می تونن بهش مطلب اضاف کنن!!!!!!!!!! می گشتین لا اقل به یه جایی رفرنس می دادید که...

جناب چارلز جنکز عزیز:
می دونی داری با کی حرف می زنی، می خوای نقد رو به کسی یاد بدی که کارای کسی مثل پروفسور جان لنگ رو داره نقد می کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!! واقعا این حس خود بزرگ بینی که ما و معماری ما رو به اینجا کشونده نه " نمونه موردی مسکن مهر که همه می دونن و همه جا بیان میشه".
پروفایلت رو دیدم، الان باید ترم یک ارشد باشی، این یعنی خدا!!!!!!!!!!!!1 و نا دانسته چیزی بگیم که نمی دونیم مخاطبمون کیه؟؟؟؟؟؟؟ یکی رو بکوبیم تاخودمون بزرگ شیم!!!!!!!!!!!!!!!!! حال اونکه چیزایی که از خودمون داریم غلط املایی دارن، این جوری میخواهیم چارلز جنکز شیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


ببینید در نقد معماری به پروفایل...میزان تحصیلات...و... نگاه میشود


این است بساط معماری ما که افراد نقد کننده مهم تر از نقد است یعنی اول می رویم دنبال فرد نقد کننده و نه نقدش


این متنی که به صورت کاملا زیرکانه برای توجیح نداشتن تعاریف و توضیحات من از کامنت ها حذف شد


زیرا که نوع برخورد وتفکرات آ قای ایزدی را در فضای معماری کاملا مشخص می کرد


پشیمونم که تبعین گری کردم به نوع تفکرت به معماری ادامه بده.................
من نمیخواستم دیگر کامنت بذارم ولی وقتی این کارت را دیذم حتی از خودم نیز بدم آمد...



اندکی صبر سحر نزدیک است.........





اندکی صبر سحر نزدیک است
معين ايزدي ( 1389/10/13 ) : جناب محبی عزیز، دوست خوبم اول می خواستم مثل اونا که بی جواب گذاشتمشون شما رو هم بی جواب بذارم و جوابتون رو ندم ولی حس کردم جواب ندادن من، جواب نداشتن من تلقی می شه، پس جواب دادم و ( دیگه بعد از اون در کنج خلوت خودم سکوت اختیار خواهم کرد...lol)

قبل از هرچیز، معذرت می خواهم که بحث به جاهایی کشیده شده که اصلا خوب نیست...
دوست دارم متوجه این موضوع باشید که نظرتون رو بسیار قابل احترام می دونم؛ چون عکس شما میدونم که شخصیت ها فرق می کنه؛ روحیات آدما فرق می کنه و نوع ادراکشون از یه موضوع یکسان متفاوته و حتی سلیقه هاشون...
به نظر من شما که درون مایه رو در حد کشک می دونید؛ به جرات می گم، هیچی از شاهنامه ی بزرگی که ازش حرف می زنید نمی دونید و از اون بدتر نه از اسطوره چیزی می دونید نه از حماسه، نه از عناصری که شاهنامه رو شکل دادن، حتی نمی تونید دوتا از عناصر اصلی شاهنامه رو نام ببرید، چون حداقل تو فرم هم ندیدیشون... (می گی نه، نام ببرید)
از کتاب حس وحدت ای حرف زدید، کتابی که توش فرض بر اینه که در همه چیز معنایی وجود داره و تو همین کتاب مبحث اعداد زیر مجموعه بخش فرم کتاب هست با نمونه موردی کعبه (عدد 4) .... و قبول دارید که این کتاب به جنبه عرفانی معماری پرداخته یا نه؟ پس میشه اینجوری نتیجه گرفت که شما به همون کشک نگاه کردی و مبحث عرفانی شاهنامه رو تو کار ما ندیدید، بگذریم که نگاه دورنگرای شما به معماری مو رو می بینه، پیچش مو رو نه...
رجوع شود به کتاب حس وحدت صفحه 25: " علم عدد بر طبیعت حکمفرماست _در حد راهی برای دریافتن وحدت..."
حاشیه : نادیده گرفتن خودمون واسه از راه فروتنانگی یزرگ شدنمدتهاست از مد افتاده!!! من که از حقیقت هایی که دارم میبینم حرف زدم، شد راه اشتباه تخریب دیگری...
دارم یاد میگیرم که دنیای معماری و معماری من اینقدر مفاهیم گسترده ای داره که خیلی ها توانایی فهمشو ندارن...
اتفاقا (نه اینکه کسایی که من باهاشون کار کردم خدا هستند، نه، به هیچ وجه) همین دکتر – استادها هستن که (((((مطالعات خود آموز و تحقیقات گستردهشون در زمینه معماری))))) من و شما رو به اینجا کشونده و نمود عینی پیدا کرده، نمود عینی ما کو؟؟؟؟ -ما (من و تو) چکار کردیم که بهش بنازیم. لااقل یکی هست که کارای کسی رو به نقد کشیده که مایی که نه به اساتید می نازیم و نه جان لنگ رو ... اندر خم یک کوچه ایم...

وقتی کسی با جرات از چیزی حرف می زنه، پای تبعاتش هم وایمیسته ... ( بدون غلط املایی که بعد پاکش کنه)
من از ((مبحث تداعی کننده بودن یا نبودن و اینکه چرا شما ادراک نکردین مفاهیم رو)) حرف زدم و کتبی که رو همین زمینه ادراک کار کردن رو رجوع دادم که بابا متوجه بشین که اگه فرم اونجوریه که شما قادر به درکش نیستین و کشک می بینینش، دلایلش چیاست..
مثال: صفحه پنجم کتاب زیبایی شناسی در معماری:
(( ... برای درک چنین اخباری احتیاج به شناختهای قبلی داریم تا بتوانیم رمز آن را بگشاییم...)) حالا بگذریم از اینکه شما شاهنامه شناسید و تمام مفاهیم رو حفظ...
تا اینجای نقدتون، به این می رسیم که لابد از مفاهیم شاهنامه چیزی نمی دونستید که اون رو تو لایه های صوری مونده دیدید. (توجه داشته باشید که من اصلا نمی گم تو نشون دادن مفاهیم شاهنامه موفق بودم و خدا... تاکید می کنم اصلا اینطور نیست) این که شما نتونستید ببینیدش دلیلش بر اینه که ذهن شما از طرحواره های غلط شاهنامه پره...
گفتید بعد پنهان و (((مفهومی کاملا مجاز و دیدی واضحا مفهوم گرا))) شما که خوندین و این مفاهیم رو بد فهمیدین که گناهتون بیشتر از من خونده و نفهمیده است...
کتاب بعد پنهان صفحه 217: ...از همه مهمتر آنکه ما همواره از قبول واقعیت های فرهنگ های مختلف در درون محدوده مللیمان عاجز بوده ایم...
باقی کتب رو هم انگار نخوندین، که اگه خونده بودین حتما چیزی واسه گفتن داشتین راچع بهش...

بحث ما اینجاست که متاسفانه از مفاهیمی حرف می زنیم و دنبال چیزایی هستیم که حتی نمی دونیم چیا هستن:
شما دنبال درون مایه ای می گردین که حتما باید گنبدمون شکل گنبد باشه تا مفهوم عرفانی داشته باشه یا حتما اعداد رو فقط صوفی ها و اونایی که اهل تصوف اند می تونن استفاده کنن و باقی اگه بخوان بهش نزدیک هم بشن، غیر ممکنه (از زمین تا آسمونه..)
توجهتون رو به این نکته جلب می کنم و به جرات اینو می گم که ما تو این کارمون ، تقابل رو پیش گرفتیم... تقابل با همه مفهوم هایی که خیلی ها مث شما، از بیس قادر به درکشون نبودن و نیستن...
کار ما واسه خودمون نعره ای نیست ولی اوج یک صداست...
علی محبی ( 1389/10/13 ) : ضمیمه:

وچقدر این جمله مصداق معماری ماست...به نقل از آقای امیری


بالا ترین چشم ها را نگریستم ظلمت بیداد میکرد . . .

مردمان پاییزی را نگریستم همه غفلت بود ، غفلت . . .
معين ايزدي ( 1389/10/13 ) : جناب محبی ؛ من واقعا اون کامنت رو حذف نکردم... و واقعا نمی خواستم پاکش کنم، این نکته رو هم شما دیدید...
مگه غلط املایی داشت که بخوام حذفش کنم و اگه می خواستم حذفش کنم، چرا گذاشتمش...
ضمنا هیچ کدوم از گفته هام رو پس نمی گیرم... چه برسه به اینکه بخواهم حذفش کنم..
علی محبی ( 1389/10/13 ) : آقای ایزدی باید چه جوری به شما بگویم که در مورد روند درون مایه ای کارت شفاف سازی کن ببین درو نمایه اثباتی است علمی با منبع و ماخذ که معماران برای توجیح روند شکل گیری پروژه از ان سخن میگویند...

نه افکار من درآوردی که اگر فرم سه بازو دارد یعنی سه بخش تفصیلی شاهنامه و یا(ورودي اصلي اين مجموعه به وسيله هفت رواق با عرض زياد تعريف شده که يادآور هفت خان رستم است و بر روي هر يک از آنها يک خوان از هفت خوان به وسيله نقوش برجسته به نمايش در آمده است.)

ببین کجا در معماری جهان و ایران شما این را به حساب درون مایه میگدارید


افکاری که فقط توسط خودتان ساخته و حس میشود می خواهید به زور به دیگرا تحمیل و ثابت کنی


و چه بی ادب و توجیح نشده اند کسانی که میگویند می خواستم جواب شما را ندهم


راست میگویید به مقام عظمی و کبریایی تان جسارت شده است



و چه قدر ساده لوحانه به تغییر مسیرتان اندیشیدم


و چه ساده لوحانه
علی محبی ( 1389/10/13 ) : قضاوت پاک کردن کامنتان باشد برای مخاطبین سایت...

همه چیز ظواهر را منعکس میکنند(متن ارزشی ندارد)باورتان میشود که کسی در قرن21 که انفجار روشنگری است این گونه رفتار کند.آری گویی آخر الزمان فرا رسیده ...


هنوز هم دنبال غلط املایی هستین؟
معين ايزدي ( 1389/10/13 ) : اندیشیدن
در سکوت

آن که می اندیشد
به ناچار دم فرو می بندد
اما آن گاه که زمانه
زخم خورده و معصوم
به شهادت اش طلبد
به هزار زبان سخن خواهد گفت.
معين ايزدي ( 1389/10/13 ) : حتما مهندس، چه پیشنهادی؟
سامان نیرومند ( 1389/10/13 ) :
جناب محبی عزیز سلام ، چرا به سبک طلبه‌ها بحث میکنی‌؟!!شما معمار هستید!! انقدر می‌نویسی و می‌گویی که اگر جوابی‌ هم داشته باشند مجالی برای پاسخ دادن به آن نباشد ! اون هم با این همه گرفتاری‌هایی‌ که نمیشه منکرش شد! پس لطف کن بحث هارو آروم آروم جلو ببر ، تشکر ، اول این که حرف از انبوه سازی زدی و چه اشتباه !!! این نشون میده که درساتو خوب حفظ میکردی اما با درکی اشتباه ! انبوه سازی مرگش فرا نرسید بلکه "نحوهٔ انبوه سازی" بود که بعضی‌ را به انفجار میکشاند !!! (اگه خواستی‌ ادامه میدیم) دوم این که استاد بزرگ (لوکوربوزیه) زمانی‌ که داشت کنار ساحل قدم میزد از یک پوسته‌ی خرچنگ! سقف نماز خانهٔ "نتردام دو اُ‌" (رونشان) را طراحی می‌کند ! این همان شخصی‌ هست که "آندو" که تمام منتقدین را به چالش کشید!!! از او با نام استاد نام میبرد و آکادمی درس نخواند اما آثار لوکوربوزیه را مطالعه کرد و معمار شد (به قول خودش) ! این تناقض صحبت‌های شما از کجاست! خیلی‌ جالب است که من و آقای ایزدی با همین پروژه با هم آشنا شدیم و چه سعادتی ، چه عیب دارد که هدف من بر عکس شما تشویق باشد نه انتقاد؟ شما انتقادتو بکن من هم تشویق چون هردو لازمهٔ رشد جامعه هستند! وجود شما با ارزش است (خصوصأ برای من) اما نه انتقاد تخریب کننده ، بلکه انتقاد برای رشد و شکوفایی ، همین انتقادی که جناب معیت به خوبی‌ انجام دادند لطفا یاد بگیرید ، در ضمن! انتقاد به نحوهٔ انتقاد کردن شما نباید مغایر با اندیشهٔ شما باشد! نوع انتقاد کردن شما همانند فاشیزم است! که ممکن بود عده‌ای مبتلا , به خانه هنرمندی حمله میکردند و او را از بین می‌بردند ! امیدوارم که این گونه نباشد و اشتباه کرده باشم (با سایت بهنویس به فارسی تبدیل کردم اگر اشتباهی‌ در کلمات وجود دارد من رو ببخشید) موفق باشید .
علی محبی ( 1389/10/14 ) : با سلام به آقای نیرومند عزیز:
جناب نیرومند انبوه سازی تفکری بود که از اواسط قرن20 در تفکرات مدرن شکل گرفت وتا سال 1980 این توهین به انسانیت حتی فراگیر شد.
با ظهور پست مدرن کم کم این تفکر پوچ به باد فراموشی سپرده شد تاجایی که تمام آثار باقی مانده از آن را به صورت نمادین تخریب کردند(به طور مثال کشور ژاپن)
زیرا که ارزش انسان را به اندازه عدد پایین می اورد.
هر کس باید فضای زندگی خود را با توجه به خصوصیاتش شکل دهد
ببین وقتی آندو را مثال زدم صرفا می خواستم تعدد راه های رسیدن به معماری را عرض کنم ونه تفکرات آندو
(به تعداد انسان های عالم راه است برای رسیدن به نبوغ در معماری)
چرا مدرنیسم وتفکراتش امروزه جایی در تبیین مفاهیم معماری ندارند:به دلیل همین نگاه سطحی به معماری که پوسته خرچنگ می شود تفکر معماری
یعنی قدرت فرهنگ ساز و تفکر ساز معماری نادیده گرفته می شد

نوع دید مدرن منحط بود که اگر نبود هیچ وقت به فراموشی سپرده نمی شد .
همه سالیان سال است که مدرنیسم را رد کرده اند ولی ما هنوز در آن گیر کرده ایم این گیر کردن اصلا از خصوصیات ماست
آقای نیرومند گرامی من از آقای ایزدی یک سوال را مطرح کردم
که چرا پوزیتیویسم فکر کرده(یعنی خواسته درون مایه را در کالبد معماری نشان دهد وحال آنکه باید ذهن ناخودآگاه حس کننده آن باشد و نه دید و صور)

همین

آیا شما جوابی برای آن یافتید


ایشان من را که هدایتگری کردم مظلوم نما نامیدند... این درست است؟

آیا شما قبول میکنید که حتی یک ارزن اگر روزی توانست از آفرینش ایرادی با دلیل و برهان بگیرد خداوند جوابگو نباشد؟


آیا سکوت آقای حشمتی را منطقی می دانید؟


مگر سوال پاسخ ندارد


شاید من بینایی ام را از دست داده ام.
معين ايزدي ( 1389/10/14 ) : سامان جان، عزیزم مرسی که واسم وقت می ذاری بسیار ازت ممنونم. همچین درک و شعور والایی بسیار قابل احترام و تحسینه...

(خیلی چیزا هم، خیلی وقت ها ارزش ندارن آدم خودشو درگیرش کنه، من که قول دادم هیچی نگم...)

یه سری سوال جواب پیش اومد که جواب دادیم و جواب شنیدیم، و متاسفانه هر چه پیش تر رفتیم متوجه شدیم که بابا وقتی کسی الفبای چیزی رو نمی دونه و شوربختانه تر اون که بعد از این همه گقتمان سازنده!!!!!!!! سوالاتی از قبیل همین هایی که دوستمون جناب امیری مطرح کردن که هر کسی با خوندنشون متوجه می شه که بابا طرف از بیس کارو نفهمیده و به جای خوندن 50صفحه ، یه پاراگراف خونده و با تلوزیون خراب مقایسه اش کرده و جوابشون سر به بیراهه گذاشته؛ آدم متوجه میشه دوستای خوبمون از ابتدا تو فهم پیام و تشکیل طرحواره موندن. حالا بیا هرچی می خواهی تلاش کن بگو بابا تو که خوندی و نوشتی و نفهمیدیش دیگه ادم چه توقهی می تونه داشته باشه: (((((برای درک چنین اخباری احتیاج به شناخت های اختصاصی قبلی داریم تا بتوانیم رمز آن را بگشاییم.))))). شناخت قبلی و چندین تا نقطه...............، (البته اگه در حد ادعا نیاشه شناخت قبلیمون از شاهنامه) و (((ذکر از صفحاتی که خونده نشده 4 صفحه بعد))) ..... اطلاعات زیبا شناختی قسمت خاصی از روان ما را مخاطب قرار می دهند و باعث می شوند که در ما یک نوع احساس رضایت بوجود آید. این احساس تحت تاثیر عوامل روانی- اجتماعی است و به این دلیل مساله لی است کاملا تایع شخص دریافت کننده الاعات. این احساس کاملا شخصی است و اگرچه شاید بتوان آن را تا حدی توصیف کرد اما به طور کلی تعریف ناپذیر است و از این اطلاعات نمی توان استفاده مستقیمی داشت...... (اشکال از گیرنده است ، یه فرستنده های خود دست نزنید).

خوبه باز چارتا کتاب گذاشتم که دوستان به واسطه ی اونا متوجه شن اشتباهشون کجاست ولی متاسفانه چیزی رو نوشتن که اگه آدم شک داشت؛ الان کاملا مطمئن شد که تو یه عالم دیگه هستن و دارن تلوزیون خراب تماشا می کنن و ... بابا اول بخون 50 تا صفحه رو بعد نتیجه گیری کن، تازه تو نتیجه گیری ها پیش خودت فکر کن که دلیل فلانی واسه ذکر اینا چی بوده؟ هرچند نتیجه گیریه شده به دنبال بداعت بودن!!! (هرکسی از ظن خود شد یار من).
هرچند مفسرین توانایی داریم که قادرن نقدهایی که از کتب شده رو خوب حفظ کنن و حتی یه لحظه هم فکر نکنن که فلانی چرا گقت؟ و با اعتماد به نفس تمام اونا رو به پروژه ربط دادن.... (جای بسی سکوت داره...)

فکر کنم جواب تمامی سوالات رو تو جمله "یکی مونده به آخر کامنت قبلیم دادم." بحث تقابل...
اینجا باز با جرات تمام تکرارش می کنم و تمام:
ما، تو گذشته ای که صرفا ازش واسمون یه اسم برا افتخار کردن مونده، نمونده و نخواهیم موند. میشه به همه این مفاهیم به یه نوع دیگه نگاه کرد و ما این کار رو (((در حد بضاعت خودمون))) کرده و می کنیم. نه گنبدمون مثل تمامی گنبدهاییه که دیدین ، نه فرممون مث تمامی چیزایی که تو تاریخ غبارگرفتمون مونده و مایه افتخار ماها... و نه...
علی محبی ( 1389/10/14 ) : من می ترسم ........

باور کنید میترسم...که اگر به انتقادهابم ادامه دهم یه شهر به جانم بیفتند....

وقتی بت شکن می شوی و از کسی که خود را من مطلق می نامد ایرادی بس علمی و وارد میگری


. آن کس به خاطر کسر شان نشدنش جوابگو نیست و یا شاید ندارد (زیرا من برای ایشان پیام شخصی گذاشته ام)چه باید کرد


پس باید به قول آقای امیری منزوی وخفه شد
فکر نمی کردم جو شیراز انقدر مسموم باشد لا اقل والله در تبریز و زنجان این طور نیست.

روشنگری های خوبی درباره پروژه ها و تفکرات آقای حشمتی داشتم که....


حیف


شاید باید این سایت با آدم هایش را بدرود گفت

سایتی در شیراز ...که من در آن جایی ندارم

آقای ایزدی شما همچنان مشغول همان کتاب ها باش که شاید ربطی به پروژه ات ندارن زیرا برای تفره رفتن راه بسیار خوبی انتخاب کردی که من به هوشت تبریک میگویم

راست می گویید کسی اسرار شما را نمی فهمد
معين ايزدي ( 1389/10/14 ) : آن که دانست، زبان بست
وان که می گفت، ندانست...
فاطمه عبدالهی ( 1389/10/14 ) : با سلام

به خدا زشته شما دو تا چرا به جون هم افتادید


زحمات آقای ایزدی را هیچ کس نمی تو نه کتمان کنه


البته آقای محبی هم به جا نقد کرده ولی شلوغ کرده


بعد از سه روز که کامنت ها رو خوندم...بابا خسته شدم........

فهمبدم که آقای محبی به سوالش پاسخ داده نشده.....

ما در تهران سر کلاس از دکتر فلامکی هم که ایراد می گیریم پاسخ می ده


ولی انگار برای چهره ماندگار باید آقای حشمتی رو انتخاب میکردن

خلاصه یکم با هم مهربان باشید

bye...
امين حشمتی ( 1389/10/14 ) : از آنجا که سیاست کلی سایت پرهیز از بحث های مجادله گونه است، لازم می دانم چند نکته را در ارتباط با بحث های جاری بیان کنم .(اساس آنچه در پی می آید بحث رویکرد و روش ارائه ی نظریات است)
1-بر این باوریم که تصور بی نسبت، بی معناست وهر چیز زمانی به تصور در می آید که آن را با چیز دیگر به نظم در آوریم و به "نسبت" برسیم. مهمترین نسبت،تقابل و تضاد.حرکت هم ،معلول تضاد.
2- وقتي دربارة «جامعيت» نظر و «تعمق» انديشه و «قابليت انعطاف» فكر صحبت مي كنيم، تعيين حدود اين ابعاد در هر روش نقد (فلسفه) كار بسیار مشکلی است بنابر این از بحث در این زمینه بپرهیزیم.
3-نحوه ی مواجه ی هر فرد با هر طرح اعم از کاربر و یا صاحب اثر کاملا شخصی بوده و اعضای تیم اتود دخل و تصرف در طرح و یا نقد غرض ورزانه را جایز نمی دانند.
4-اگر چه روش مناظره یا مباحثه می تواند در پیش برد اهداف کلی سایت یاری رسان باشد اما رویکرد های تحلیلی ،قیاسی، استقرائی ،حل مسئله -البته نه با پیچیدگی های نظر دیوئی - علمی و از این دست روش ها ،تبادل نظر در باره ی پروژه ها را کارا تر می سازد.
5-روش عنصر گرایانه و حتی تقلیل گرایانه که با ساده سازی مفاهیم ساخت پرسش های پایه ای و ساختاری را در اولویت قرار می دهد رویکردی آموزشی با نگاه تکمیل مفاهیم ارائه شده در طرح را در سر می پروراند. بی شک اگر بررسی های ژرف اندام واره و پیچیده ارائه گردد گامی موثر در بسط راهبردهای تیم اتود خواهد بود.
6-اینکه اساس موفقیت معمار و معماری در جوهره ی درونی و یا در بروز بیرونی آن و یا در ترکیبی از این دو است سوالی است که از عهده ی پاسخ به آن ناتوانیم.
7-هرچند لیوتار و اسکات لش تلاش در تدوین صورت بندی های جدید در ساخت فرهنگ زیباشناسانه ی پست مدرن را در برتری صورت از گفتمان و انگاره بر واژه را اساس برخی نگاشته های خود قرار دادند اما از دوران کلاسیک تا به امروز بحث زبان،متن،واژه و تبار و ریشه لغات که از شکل و نحو آنها نشات می گیرد هنوز نقش کلیدی در ساختار شکل گیری هنر و نقد هنری ایفا می کنند که مورد قبول غالب اندیشمندان معاصر است.
8- رسیدن به مفهوم "ناب هنر " و"فراموشی خلاق" و "مفاهیم معنی" و از این دست مباحث نیاز به بینش و هضم هستی و چیستی اثر دارد که رسیدن به آن از عهده ی بسیاری خارج است طبیعی است قضاوت و بحث بر اساس این مفاهیم پیچیده ، بسیار ثقیل و دور از دست رس به نظر میرد .
9- رویکرد نقد بر پایه ی روشنگری با رویکرد خطا یابی متفاوت است و خواست های متفاوتی را دنبال می کنند .یافت اشتراک زبانی در این دو رویه گاه مشکل است.به ویژه زمانی که نقد اثر به نقد مولف ویا منقد سوق پیدا کند.
10- به هر حال امکان گفتگو میسر است اما قالب گفتگو بایستی مورد توافق و علاقه ی طرفین و فارغ از انتساب شخص یا گروه به نحله ی فکری خاص و بدون هیچ افراطی گری و در چارچوب ضوابط دانشی و ارزشی باشد.
در آخر – اگر چه من معماری امروز را در گذاری تب دار می بینم نگرانی دوستان از حال احتضار معماری به واسطه دید یک یا چند اثر و نوشته بسیار جذاب و ستودنی است اما این گفته ی پاراسلسوس را به یاد داشته باشیم که" آنچه زهر را از پادزهر متمایز می کند تنها مقدار آن است".
علی محبی ( 1389/10/14 ) : باسلام

شاید از یک متن بتوان تعابیر بسیار رادر بازه ای از تفکرات مفهومی که هر کدام از نوعی انگاره حتی متفاوت که سعی در القای خود دارند استنباط کرد .در این میان نوعی شفاف بودن شاید در حیطه پاره ای مسایل دو نیرو و دو دید و نه از نوع نگرش سطحی خواستگاه گونه ای اشتراک باشند.
بحث در مورد چنین نظراتی در پاره ای مواقع روندی ضد و گاه متناقض در تبعین مفاهیم بر دو ایده آلیسم مطلق با گستره ای رویکرد ونگرش به مباحثی می ماند که طرفین سعی در القای نظرات در روند و به گونه ای خلع سلاح برای پرداخت وجه قابل تامل بحث ارایه گر خواهند بود


در چنین مباحثی تعاریف از بنیان سعی در مشوش کردن افکار و به نوعی گریز و تفره ادبی مبدل خواهند شد که اینجاست که تفکرات سیاه بر رو شنگری پرده افکنده و مخاطب بی اطلاع از روند را در دنیای چرا ها و چگونگی ها فرو برده و وسطی را رقم خواهد زد.

ببینید مهم ایسم ها نیستند بلکه نوع آثار آن هاست که پاخته ی تفکرات آدمی است که در دوران خود تکه سواری میکنند ولی اگر پاخته شدن به ساختار ریشه ای نگریستن مبدل گشت آن گاه اثبات گرایی خود را به ورطه اجرا قرار خواهند داد پس تعلق صرف به ایسم ها بس کوته نظری در رسیدن به مقصود است

پس چیزی که جاودان است روشنگری و روشن گویی است

اگر ما مبحثی بس سنگین را برای فهمایش افراد نا مطلع با بستی ساده و به قول شما تقلیل گرایانه مجبور به تفصیل و نگاشت هستیم متن و تفکرش اجازه پاک شدن ندارند وفقط شما صرف اطلاع از روند و حرکت مفاهیم در بستر خود مجبور به ارایه آن برای فهمایش هستید زیرا گم کردن راه برای چنین افرادی دور شدن از مفاهیم است .
پس تقلیل گرا سخن گفته نشده زیرا که ما تعبیری که از تقلیل گرایی داریم هیچ گاه صحیح نیست
چون که منطق های هستی همواره ثابت ومطلق نبوده اند و وارونه مآبی در آن بیداد می کند تقلیل از دیدگاه شما تکثر در دیدگاه فردی غیر موجه از مراحل سخن است
(از شما به خاطر این سخن تعجب می کنم این چه استدلال بدون فکر و ابتدایی بود)

زیرا که در بالا نوعی چاره(در معنای کلی نه)برای هضم مسایل پیش آمد به گونه ای سنگین گفتاری جایی دارد و مکانی.


ببینید شفاف بگویید آیا به طور کل در تعاریف تعاملاتتان در حیث این پروژه آیا در حیطه پوزتیو(به معنای تکثر گر آن )قدم نهاده اید یا خیر؟


ببینید اصلا نحله فکری خاصی مد نظر نبوده .


علم و نوع نگرش جدید به آن که تداوم تغییر در روند تکاملی خود دارند وقتی به نوعی نقض رسیدند و افراد اندیشمند علمی و دینی آن را دور شد از آرمان گاه بشری نامیدند (کاری با این و آن .این دید و ان دید نداریم) آیا طرد شده نمی نماید

ببینید نگاه شما را با افراد آگاه به دام پوزیتیو در علم که تماما با این نوع نگرش به علم مخالفند تطبیق و حتی در پاره ای نظر خواهی کردم که متاسفانه ظن به گمان هایم را توجیح نکرد. (به دلیل شک به نظرم که تماما این دید را در تحلیل که صور مقدم در راستای ارزشیابی معماری بود با نگاه شما به چنین ارزشیابی مطرح شد)

پس خیلی روشن این گونه فکر کرده اید یا نه؟

آری... واقعا دلیلی محکم می طلبد

خیر ....که بسیار از گمان های منفی ام که غلط بوده اند خوشحال می شوم(البته برهان ودلیلی که تعاریفتان باب این پروژه را از شر پوزیتیو خارج سازد)

در باب مباحثه اگر مایل نیستید در تعاریفتان از معماری بحثی پیش آید می خواهم بر اساس نوع دید خودتان به مسایل در معماری بحث را ادامه دهیم این گونه به زبانی مشترک دست یافته ایم و شاید دیگران را افراط گرا آن هم وابسته به نحله ای خاص ننامیم .هر چند که آن نحله...


واقعا این تحلیلتان هم متعجبم کرد.(در آخر – اگر چه من معماری امروز را در گذاری تب دار می بینم ) درست متوجه میشوم شما به تمام منطق های مخاصمه گر در هستی و اخص معماری یک بعدی و کلی نگری دارید یعنی تمام تعریف عالم تک حوضه و تک واژه و تک نگر میباشند

ببینید شما دنیایی از تعجبات و دور انتظاری ها را در دنیای من تصویر گر شده اید

کمال تشکر و قدردانی
سامان نیرومند ( 1389/10/15 ) :
سلام مجدد جناب محبی عزیز ، انبوه سازی در حال حاضر در کشورهای پیشرفته در حال انجام است اما با نگرشی جدید و متفاوت از دنیای مدرن یا به قول شما شکست خورده! و چند مثال خوب دارم که منتظرم شما حرفم را ردّ کنید تا با نوشتن این مثال‌های موردی این یکی‌ بحث را ببندیم ، ما در دوران انبوه جمعیت زندگی‌ می‌کنیم و روز به روز به رشد آن افزوده میشود ! همهٔ ما قبول داریم که در آن زمان اون نوع انبوه سازی اشتباه بود و هنوز گریبان ما را گرفته است!! و ما هنوز میسازیم به همان نحوه غلط!! دوم این که دیری نپایید که بعد از مرگ مدرن ، پست مدرن هم شکست خورد و مرگش فرا رسید چرا شما در آن مقطع از تاریخ معاصر گیر افتادید؟! پست مدرن چیزی جز انتقاد نداشت و یک طنز تلخ بود ، هیچ راه کاری را نتوانست ارائه دهد ، جالب است که شما در همین مقطع میتوانید با غول‌های معماری پست مدرن سابق مکاتبه کنید و این صحبت هارا از خود آنها بفهمید! (فیلیپ جانسن ! ریچارد میر ! فرانک گری ! مایکل گریوز ! ... ) ، و هیچ یک از آثار پست مدرن به حد و اندازه‌های اثر مدرن نمیرسید!!! (نمونه یی را مثال بزن) ، از نظر رویکرد کانسپتچوال که بسیار ضعیف عمل کرد ، یک معمار پست مدرن ممکن بود برای طراحی یک کافه از حجم بزرگ شدهٔ یک قوری استفاده کند ! و یا یک آپارتمان را شبیه به یک ستون دوریک یونانی بسازند !، خانهٔ مادر ونچوری یک نقاشی کودکانه نیست؟! (آیا میشود با ویلا ساوا مقایسه کرد؟) ساختمان تیم دیزنی در بربنک کالیفرنیا شاید بهترین اثر پستمدرن باشد!!! که همچون ارختئوم آکروپلیس،هفت کوتوله،سقف بنارو گرفته‌اند ! عجب ! میدان ایتالیا در نیو اُرلئان آمریکا طرح چارلز مور یک اکلکتیزم به تمام معناست! که خود طراح به آن واقف است! ساختمان مرکزی شرکت صفحات شیشه (PPG) را دیدی؟!! کانسپتش چیست؟! یا برج شرکت تلفن و تلگراف آمریکا (AT&T)؟! هر چند که پست مدرن اصلا معماری نیست بلکه یک جنبش بود که به نقد از دنیای مدرن در همهٔ عرصه‌ها و رشته‌ها پرداخت ! یک کاریکاتور تلخ با حقیقتی تلخ , بدون راهکار ! حالا شما دقیقا مثل یک کودک که از فیلمی جنگی تا چند روز تاثیر می‌گیرد از چند کتاب تاثیر گرفتی‌ و علاقه به جنجال درست کردن داری در صورتی‌ که تماماً صحبت‌های شما ضدّ و نقیض است! معلوم میشود که ما در اینجا اساتید خوبی‌ داشته ایم و داریم که در سبک‌های پوسیدهٔ گذشته گیر نکردیم و با مدرنیته با داشته‌های خودمان رشد کردیم ! شما چی‌؟ چطور با این افکار میخوایید رشد کنید؟! وقتی‌ شما یک ساختمانی که جز نادر و زیبا‌ترین پروژه‌های معروف جهان هست (کلیسای زیارتی نوتردم دو ئو‌ ، رونشان) که اکثر سبک‌ها و بزرگان ، نبوغ آن را پذیرفتند را به روشی غیر حرفه یی و کودکانه ! زیر سوال میبری خوب حالا دیگه بماند یک پروژه‌ی مجازی دانشگاهی! شما رو دعوت می‌کنم به شیراز و دانستن بعضی‌ چیز‌ها چرا که دوست ندارم هم وطنم چنین گمراه باشد و شک نکن که از شما پذیرایی خوبی‌ هم خواهد شد ، و مرگ معماری در این سرزمین با اندیشه‌های تک بعدی اشخاصی‌ چون شما فرا می‌رسد و من بسیار نگرانم. من با تو همیشه دوست خواهم بود اما با اندیشه ات هیچ وقت ! موفق باشی
سامان نیرومند ( 1389/10/15 ) :
این نصیحت از من به شما ! این کتاب هارو هم بریزید دور چیزی جز دکان میوه فروشی نیست ، هر تعبیری میشود از آن‌ها کرد ، هر جمله‌ای را می‌توان بیرون کشید و نقض حرف زد ! از استاد‌هایتان یاد بگیرید ! مگر کاری دارد کتاب را در دست گرفتن و از روی سر فصلش!! صفحه و نشانش را گفتن!!!! این مرگ معماریست ، معماری که همیشه عمل بود و حال به ناگاه پست مدرن شده است! من معمار شیرازی این روزها اگر بخواهم از تاریخ بیاموزم به یکی‌ از آثار استاد بزرگ مهندس مهرداد ایرونیان سر می‌زنم نه به کتاب دکتر آنچنانی‌ها ، این شباهت زیادی به وقوع رنسانس در این سرزمین دارد! ندارد؟
علی محبی ( 1389/10/15 ) : سامان عزیز سلام


من چه کاری به انبوه سازی کشور های غربی دارم؟؟

در صحبت های بالا من این ادامه روند منحط انبوه سازی مدرن را از عجایب هفت گانه معماری خودمان نامیدم

اصلا چه کسی پست مدرن فکر می کند شما از کدام استدلال من به این نتیجه رسیدی اصلا من پست مدرن را ادامه مدرن می دانم.
و من پست مدرن را در برخی مواقع شکست خورده تر از مدرن میپندارم

هنوز در مجامع علمی بحث ها ادامه دارد که اصلا باید به معماری مدرن بازگشت(که کاری بس عبث است)یا کلاسیک اندیشید و معماری پیش از مدرن را مطرح کرد(که این دیگر خیلی کوتاه نظری است.
به نقل از بهرام شیردل بزرگ:ایشان یکی را فضای اول و دیگری را فضای دوم تفکراتی معماری دانستند و دنبال فضای سومی که دموکراسی در معماری را برای بشر تضمین گر باشد بودند(البته خواهش میکنم مانند آقای حشمتی من را وابسته به نحله خاص و افراط گرا ننامید)این حقیقت گرایی است

در بالاچند پاراگراف را بیهوده در مورد پست مدرن تعریف فرمودید(کاش از تفکر من برداشت بهتری داشتید)

لطفا بفرمایید من کجا پست مدرن فکر کردم؟

من هم با نظرات شما در باب پست مدرن به صورت مطلق و اکید... کاملا موافقم

کاش قبل از گذاشتن کامنت بالا و اتهام تک بعدی نگریستن از من نظر خواهی می کردید و به زور بر چسب نمی زدید(اصلا همان ها که پست مدرن را به وجودآوردند امروزه به ان پشت کرده اند)

آقای نیرومند از شما انتظار دارم به عنوان یک انسان بالغ وآینده دار به مسایل ژرف تر بنگرید پوزیتیویست یک روش علمی منحط در کشف رموز و جستجو در حیطه علم بود که روش را اشتباه برای یک دانشمند برای رسیدن علم تعریف می کرد

اگر چند دقیقه ای در باب پوزیتیو مطالعه می فرمودید این گونه ان را افکار پوچ در چند کتاب خاص معرفی نمی کردید

به طوری که هم اکنون تمام دانشمندان و فلاسفه(البته زیاد به فلسفه مربوط نمی باشد و فقط شاخه ای از آن در فلسفه معین گشته)و به تعبیری دیگر

همه جهانیان با این نوع دید برای کشف و تحلیل علم مخالفند(همه و همه)

از شما بعید بود وقتی این مطلب را خواندم اول فکر کردم کامنت شما را اشتباه در حال مطالعه هستم.

قسمت نصیحتتان با من بودید یا کس دیگری را خطاب قرار دادید اگر با من بودید کدام کتاب منظور دقیقتان است(جمله اتان قدری کج فهمی دارد)

ببینید کسی را بزرگ خطاب میکنند که 10 سال مدیر دانشگاه AAباشد.6 سال استاد دانشگاه هاروارد وکالیفرنیا ستایش شده بزرگان معماری باشد.و..

وقتی پروژه ای طراحی میکند جذب بیشترین تماشاگر در نمایشگاه معماری ونیز داشته باشد و مجله AD برای چاپ آثارش به التماس بیفتد
شهرسازی شانگلیو که شهری جدید در چین است را طراحی کرده باشد.گهری او را رقیب اصلی خود در لس آنجلس نامیده باشد
و نه کسی که معماری رابه کتاب های داستان و آوردن کلمات سنگین تعریف کرده و بست دهد و به ان ببالد که یک مجله کانادایی نه چندان معتبر و اطلس معماران که از لحاظ نظر برخی معماران بزرگ ساده انگاری میشود یک کار ایشان را چاپ کرده بزرگ دانست(البته منکر قدرت های ایشان نمی شوم )ولی در خطاب کلمه بزرک دقت شود شما اگر دنباله رو تفکری در معماری هستید باید این تفکر را ارجع تر بدانید و نه...

من تعاریف بالا را با توجه به نظر شما در دنباله رو بودن در معماری عرض کردم زیرا که به نام ها در معماری عقیده ندارم... شما کمال محض پیدا نخواهید کرد.

اگر بخش بسیار وسیع و واجب معماری(البته معماری پدیده است و تعریف جامعی از آن نمی توان ارایه کرد ولی تعریف قابل قبول و تامل برانگیز آن)را علم بدانیم و نه هنر باید به شیوه تعریف شده و درست آن تحقیق و تعریف پروژه معماری کنیم که سنخیتی با پوزیتیو ندارد.
تبعات که دید هنری صرف به معماری دارد آنقدر سنگین است که اگر خواستی بحث می کنیم....
اگر دید شما به معماری علم و فلسفه را ارجع تر از وجه هنر آن نمیداند(البته هر دو باید در راستای هم در فرآیند پروژه حاضر باشند)(زیرا تمایل ندارم به معماری به صرف یک هنر نگاه کنم)
حاضرم با شما به بحث در این مورد بپردازم (البته این را در پروزه های شما احساس کرده ام که شما به معماری به دید هنر نگاه میکنید)

دلایلی خواهم آورد که به اشتباه خود پی ببرید(البته اگر مایل بودید)
در آخر می توانم خواهش کنم که منبع معتبر از آندو بزرگ که او بیان کرده معماری خود را مدیون لوکوربوزیه بوده است را معرفی کنید(خواهش می کنم سایت های معماری در ایران نباشد زیرا که گاه مطالبی را مینویسند که آدم می خواهد سر به بیابان بگذارد
با تشکر فراوان از شما که بسیار منطقی و محترم هستید
معين ايزدي ( 1389/10/15 ) : وحید جان، عزیزم الان دیگه از وقت به چالش کشیدن و نکشیدن و حرف به کرسی نشوندن خیلی وقت گذشته.

سوالا پرسیده شده، جوابهام داده شده؛ حالا شما می خوای مث دوست خوبمون آقای محبی می خواهی بعد این همه سوال و جواب ((دقت کن ببین چه واژه ای استفاده می کنم)) "سفسطه" سازی کنی، اون دیگه تکلیفش جداست.

بخدا من جواب دادم، چشم باز کن، بی طرفانه قضاوت کن یا اصلن قضاوت نکن که چرا پروژه کذایی من چیزی به شما منتقل نکرده (بخدا تمام این کتابا رو واسه همین پیشنهاد دادم، که بابا دلیلش چیه... افسوس که زیبایی شناسیش بیشتر گیرت نیومد).

یا چرا دوست خوبمون درون مایه رو، کشک می بینه، ایشون اینجوری جواب دادن که: ربط این کتب به پروژه کذایی من چیه؟ (حالا شما کتاب می خونین و بد می فهمین، با ما که اصلا نمی فهمیم... ...)

واسه سوالات که دانسته بی پاسخ موندن، واسه من مث این می مونه که بپرسن لیلی زنه یا مرد (گیر کردن تو پیچ و خم نرم افزار... بابا کار ما دقیقا اینه که می بینی)

ضمناببخشید شما!!!!! که می خواهی از کسی معذرت خواهی کنی؟؟؟

اگه این سایت فقط واسه اشتراک فایل و تبلیغ آثار و اسامی درست شده، به یه چیزای اساسی باید شک کرد که چرا شما یک سال از وقت با ارزشتون رو پاش گذاشین. شایدم واسه شما، جایی هست واسه نشون دادن خودتون...


معين ايزدي ( 1389/10/15 ) : در بحث موضوع های معماری به ندرت به نتیجه ای می رسیم، فقط نزاع بر سر این است که تو چه چیز دوست داری و من چه می پسندم.

نوریرگ شولتز
حمید رضا قهرمانپوری ( 1389/12/14 ) : خیلی بیشتر از این انتظار بود کاملا بر پایه قصه نویسی خودت بود.
100 در 100با اقای امیری موافقم
سمیه کیان زاده ( 1390/07/27 ) : agha chera bahs mikonin
man vaghean kareto doos daram kheyli aaliye
man alan khodam payannamamo shoroo kardam kheyli doos daram az tajrobiyatetoon estefade konam
chon doos daram kare khargholaadei beshe mese kare shoma
age komakam konin mamnoon misham
معين ايزدي ( 1390/08/06 ) : سلام خانم کیان زاده...
سپاس از حسن توجهتون... لطف کردید...
امیررضا اسماعیلی ( 1390/08/06 ) : پیشنهاد میکنم مرکز علمی ملک عبدالله کار زاحا حدید رو هم یه نگاه بکنید ؛ نه این که بخوام بگی کپی بردای و الهام گیری و از این بحث ها ، به هیچ وجه ، بلکه میخوام بگم آیا مرکزی که برای یکی از اسطوره های تاریخی ایران ساخته شده باید با فلسفه ی دکانستراکشن غربی ها به یک نتیجه برسه ؟ ضمن این با وجود توضیحاتی که دادید هنوز این که چرا فرم هرم رو انتخاب کردید و اون رو به این صورت درآوردید برام جای سواله ...
معين ايزدي ( 1390/08/06 ) : سلام امیر رضا جان.
اون کاری رو که گفتی من ندیدم، اما چشم می رم می بینم و این که این کار حدود یک و نیم - دو سال پیشه.

راجع به دیکانستراکشن گفتی، نمی دونم چطوری بگم، اما واقعن این فلسفه واسه ما دانشجوها بد جا افتاده، دیکانستراکشن، به هیچ وجه، توی فرم های شکسته و ... نیست. توصیه می کنم یه کم پایه های نظری این مکتب رو بیشتر مطالعه کنیم. (می تونیم راجع بهش "دیالوگ" داشته باشیم و از هم یاد بگیریم، اگه علاقه مند باشید.)


من به کارم، حالا که این مدت ازش گذشته و من بزرگ تر شدم و به قول مهندس معیت عزیز باید در حد یه کار طرح نهایی دانشجو کارشناسی نگریسته شه که من پایه های نظری ای واسش دارم مثل:

چند تا مورد:
شاهنامه > شعر کلاسیک ایران > قرینه گی کار
الهام از اعداد > عدد هفت (مثل هفت خان رستم) > هفت بال کار
اسطوره و حماسه > (به نظر شخصی من) با توجه به مطالعاتم و بار مفهومی که از واژه ها داشتن و دارن نمی تونستن با فرمهای کرو اون بار معنایی رو القا کنن. (می تونیم "دیالوگ" داشته باشیم واسش که چرا دانسته کرو کار نکردم)
کثرت به وحدت > تمام شکسته گی های فرم! (به نظر شما همون هرم ها) به سمت مرکز هستن که دلیلش می تونست این باشه.
گنبد مرکزی و .... چیزای دیگه ای هم بودن که الانه خاطرم نیست... یه سری توضیحات هم که بالا هست...

سپاس از نظر محترمتون، امیدوارم بتونیم راجع به کارم باز صحبت کنیم.
سید امیر حسینی ( 1390/09/09 ) : فارغ از پروژه (ک اصلا اون طور ک در اولین مواجه جلوه کرد ب دلم ننشست) و ... اما از کامنت های دوستان خیلی استفاده کردم ب خصوص اقای محبی و معیت
در کل دست دوستان درد نکنه فکر می کنم (و البته اگر ایده های طراحی این پروژه صرفا همین مطالبی باشد که در سایت مطرح شده) فکر می کنم کامنت ها از مطالعات و ایده های طراحی بسیار پربارتر و قوی تر شدند
معين ايزدي ( 1390/09/10 ) : سپاس از نظرتون امیرجان...
حمید نظری ( 1390/10/15 ) : نظرات اساتید و دوستان گرامی رو من مطالعه کردم و بزبون عامیانه بگم کاملآ امری بدیهی است که در حیطه هنرو معماری حتی بزرگترین معماران قرن دارای نظرات یکسان نیستند اما بنظر من همین که در اوج نفوذ معماری غرب و نابودی ساختارهای زیربنایی،فرهنگی ، معماری و ... شما جسارت ورود به همچین موضوعی را داشته اید جای سپاس داره.
محمودرضا حبیبی ( 1390/10/16 ) : این فضای نقد یه شدت کمبودش تو این سایت احساس میشه( در ابتدا با ادبیاتش کاری ندارم) ..جناب نیرومند مسلما همیشه مشوق نیستند چون اگر اشکالی را دیده باشند و به صرف انرژی مثبت دادن از آن گذشته باشند خیانتی بیش نیست!( که من به نظرم این گونه نیست و در این پروژه در نقش مشوق هستند) و جای تشکر داره..و تشکر بیشتر من از آقای محبی باید باشه..چون احساس من بر این هست که ایشان دلسوزانه به دنبال از بین بردن فضای به به چه چه (که اسمش میشه نقد) هستن و عمق دید به یک معماری رو هدف قرار گرفتن..و همونطور که جناب نیرومند فرمودند هر دو عزیز در این انتقاد مکمل هم هستند و این به نفع صاحب اثر( جناب ایزدی) هست که کارش از هر دو دیدگاه مثبت و منفی دیده میشه..
به صرف اینکه کی در کجا و چه مقطعی درس خونده اون هم در کشوری که اگر کسی را مهندس خطاب کنی از هر 10 نفر 9 نفر برمیگردند و نگاهت میکنند!!! یکدیگر را نبینیم..ما ایرانی ها یاد نگرفتیم که با هم پیشرفت کنیم...معنی رقابت رو نفهمیدیم..و همه رقابت رو در پایین کشیدن بقیه میبینن( رو به سوی هیچ دوستی نیست و صرفا یک درد دل کلی است که به واسطه خوندن نظرات به ذهنم رسید)..حس من همان حس آقای محبی است و کاش ایشان این سایت را بدرود نگفته باشد..چرا که شاید محبی ها و ...بتوانند تلنگری بر این ذهن مسموم ما (یعنی من به خودتان نگیرید!) بزنند.از این کار که گذشت ولی جناب ایزدی تمام این بحث ها بر سر یک پروژه ی کارشناسی نیست..خیلی فراتر از این حرف هاست..
من مطالعات زیادی ندارم..ولی نظراتم رو صرفا از دیدگاه شخص خودم و یک دانشجوی معماری میگم..
منم مثل بقیه عکس اول پروژه رو که دیدم جذب شدم ولی بعد با موضوع که دیدمش یاد همان دوستمان افتادم که گفت نظامی است..نه حماسی!..در مورد ایده های شما دوستان نظرشان را گفتند و اعداد و این ها در تخصص من نیست و دانش مطالعاتیش رو هم ندارم ولی از دید یک میعادگاهی که شما برای عامه ی یک مردم طراحی کردید..مردمی که همیشه در جو یک تمدن شعری بودند و اونو دنبال میکنن،و حتی با اشاره به نقالی و .. این حجم aggressive هست(به قول دکتر افضلیان)...البته من قانع نشدم با این جمله ی شما " با توجه به مطالعاتم و بار مفهومی که از واژه ها داشتن و دارن نمی تونستن با فرمهای کرو اون بار معنایی رو القا کنن"..منظورتون از واژه ها کدوم واژه هاست؟..شاهنامه؟میعادگاه؟حماسی؟هنر پارسی؟..

با تشکر
معين ايزدي ( 1390/10/16 ) : جناب نظری عزیز ممنونم از حضور و نظرتون.
معين ايزدي ( 1390/10/16 ) : جناب حبیبی عزیز؛ با پاراگراف اولتون کاملا موافق ام. اما نکته ای که باید تو نقد مورد توچه باشه که به نظرم آقای محبی عزیز این کارو نکردن؛ نوع بیان نقد هست. الان که دارم اینا رو می نویسم تقریبا دو سال اگه اشتباه نکنم از این بحث ها گذشته... و من به شخصه تعصبات قبل رو رو کارم ندارم و با گسترده کردن معلومات خودم و عوض کردن زاویه دیدم مشکلان کارم رو دارم می بینم مثل در گیر شدنم تو قرینه گی نو پلان و ...

پاراگراف دوم درست متوجه خط آخر نشدم: بحث برسر یک پروژه کارشناسی... نیست...... اگه اونجوری که برداشت کردم منظورتون باشه: بحث سر فرهنگ نقد شدن و نقد کردنه؛ که موافق ام و در غیر این صورت.....!

پاراگراف سوم کاملا شخصیه: اگه هرکس دیگه ای با این موضوع بخواد کار کنه؛ مسلما احتمال اینکه هرجور دیگه طراحی کنه و خط بکشه هست اما من واسه این کارم دلایل خاص خودمو داشتم و دارم و ماحصل اونها شده این فرم و این چیزی که الان هست.
باز هم می گم: به نظر شخصی من واسه بیان الگوهای اساطیری بهترین انتخاب این فرم بود...
واسه مطالعه بیشتر هم منابعی رو بالا ذکر کردم.
با |مردمی که همیشه در جو یک تمدن شعری بودند و اونو دنبال میکنن| یه جورایی باهات کاملا مخالف ام چون به نظر شخصی بنده: وظیفه و رسالت یک هنرمند (البته من هنوز تو اون جایگاه نیستم) تو هر زمینه ای از موسیفی گرفته تا معماری مطابق میل مردم عام طراحی کردن نیست یلکه ارتقا سواد دیداری شنیداری و... و... و... هست...
منظورم از واژه ها همین ها یی بود که نام بردبد.

سپاس از وقتی که برام گذاشتید.
محمودرضا حبیبی ( 1390/10/16 ) : منظور من از اون جمله این بود که نقد کار شما فراتر از یک پایان نامه ی کارشناسی رفت و کمی عمق دید معماری ما دانشجوارو زیر سوال برد..که البته شما هم در این زمینه حق دارید..چون 4سال مبانی معماری و طراحی خوندن هیچ ایده ای از مفهوم معماری به آدم نمیده..و معماری رو باید بعد از دانشگاه جستجو کرد..اما در مورد واژه ها فقط سوالم این بود که دلیل محدودیتتون در استفاده از فرم کرو چی بوده..
معين ايزدي ( 1390/10/16 ) : بازم ممنونم از حضورت...
جواب سوالتون؛ محدودیت نه... هر کسی می تونست طبق برداشت خودش ؛ تفسیر؛ تعبیر و طراحی کنه... واسه من بهترین فرم ممکن واسه بیان مفاهیم حماسی‌ - اسطوره ای و ................ و کلا شاهنامه و فردوسی! که به از [نظم] پی افکندن [کاخی بلند] میشناسیمش؛ این فرم بود. حال به اون جا رسیدم یا نه... قضاوت با مخاطبین گرامی...
خوشحال ام که کار این پتانسیل بحث کردن رو داشت و ناراحت که به جایی که می شد سازنده باشه تو اون برهه؛ نشد...
اما گذشته دیگه...
الان این پابان نامه امه که موندگار شده واسم و افتخارم شاگردی مرحوم دکتر وزیری و جناب دکتر افضلیان بود؛ هست و خواهد بود...
هادی بابایی ( 1390/11/21 ) : بابا آخه چرا دعوا...
بچه ها بیاین با هم خوب باشیم.
من که حرفی واسه گفتن ندارم، کارت واقعآ زیبایی های خاص خودشو داره.
معين ايزدي ( 1390/11/22 ) : هادی جان عزیز... ممنون از حضور و نظر گرمت...
این بحث ها برا دو سال پیش بود... ....
مینو راد ( 1391/01/25 ) : من نتونستم حس خوبی در ارتباط کار و موضع داشته باشم
ابوذر کریمیان ( 1391/10/21 ) : hich rabti be mouzoo nadashtapirooz bashid
رضوان یارحقی ( 1391/12/20 ) : باسلام کارتون خیلی خوبه من هم چنین موضوعی رو واسه پایان نامم انتخاب کردم میشه کمکم کنین این ایمیلم هست و بگین از چه منابعی استفاده کردین[email protected]
مریم مفیدی ( 1392/03/15 ) : سلام. پروزه جالبی هستش. موفق باشید.طراحی مشابه ای در کنار آرامگاه شاعر ترکمن مختومقلی فراغی دارم.اگه میشه کمک کنید بسیار لطف میکنید با توجه به اینکه مختومقلی فردوسی ترکمن مینامند[email protected] ایمیلم هست .منتظرم
سجاد امیرابادی ( 1392/08/01 ) : سلام
پروژت حجم خوبی داره اگه میشه فایل کارت و به ایمیلم بفرست با آرزوی موفقیت برای شما
[email protected]
[email protected]
مجید مختاری ( 1393/03/14 ) : با سلام خدمت مهندس عزیز
از وجنات کار اینطو معلومه که خیلی کار شده و وقت بسیاری روش گذاشته شده
چند نکته از این بنده حقیر:
دو کلمه " ادب " و " هنر " آن هم از نوع "پارسی " دارای معانی و مظاهر بسیار زیادی هستند که حتما در فاز صفر روشون مطالعه داشتید. شعر و ادبیات نظم و نثر پارسی همچون آداب و سنن اصیل ایرانی برگرفته از اصول -قاعده - وزن - کل نگر در جزء و جزء نگر در کل - منعطف - هندسه گرا (چه در 2بعد چه در 3بعد) و نظم و نظم و نظم، آنهم نظم انتظام یافته و غیره بود. این موارد بطور کل در تمامی بناهای اصیل ایرانی چه در بنا و چه در باغ سازی و حتی در زندگی افراد (مقوله فرهنگ) و تجارت و ... دیده می شده. ایران و ادبیات آن در تمامی جهان فوق غنی و مملو از رمز و راز دی عین سادگی و پبی پیراگی بود. با توجه به طرح شما از نظر شکلی و از نظر طرح کارشیو (پلان) این مصادیق کمتر دیده می شوند.
در طراحی معماری از نظرش نگرش شکلی که بازگو کننده تمام طرح در 1کلام است میتوان به طرق مختلف معانی و مصادیق را در قالب معماری مدرنیسم پیوند زد.
در طرح خوب شما از دید این بنده حقیر از نظر شکل و فضایی ازدحام- خشونت- تهاجم حجمی- عدم درک کلی که منتج به گنگی می شود- عدم استفاده از رنگ ( باتوجه به ادب و هنر ایرانی) - عدم استفاده از اججام افلاطونی و اشکال و احجام دیکانستراکت شده ایرانی(با توجه به راستای ودرنیستی کار شما) و ... کمتر دیده شده که امید است در کارهای آتی شاهد آن باشیم.
موفق و پیروز باشد.
حامی اتووود
 رسانه ی تخصصی معماری و شهرسازی میم زون
ثبــــــــت نظـــــــر
جهت ارسال نظر باید وارد سیستم شوید. / عضو جدید
ایـمـــیـل :  
رمز عبـور :  
 
درباره معماران معاصر ایران :
این گروه در سال 1386 با هدف ایجاد پل ارتباطی بین معماران ایرانی معاصر گرد هم آمد.با شروع کار این وب سایت معماران متقاضی در محیطی ساده وکارآمد به تبادل پروژه ها ومقــــالات خود خواهند پرداخت ودر فضای فروم به بحث وگفتگو می پردازند.
خانه | ورود | ثبت نام | درباره ما | تماس با ما | قوانین سایت | راهنما | تبلیغات
© کلیه حقوق این وب سایت متعلق به گروه معماران معاصر می باشد.
Developed by Tryon Software Group