چند روزی است برازیلیا شاهد تجربه مردم و ساکنانش برای فتح حوزه عمومی است و در این میان احجام پیکره تراشانه اسکار نیومایر به گستره هم ایندی مردم تبدیل شده است، ان ها از رمپ ساختمان مجلس ملی بالا می روند و بر حاشیه های بام مجلس می نشیند یا بر سقفش به پایکوبی می پردازند و سایه هاشان چون اشباحی بر پوسته های سفید گنبدهای مجلس نقش می بندد، ابژه های معمارانه اسکار نیومایر در تملک مردم اند، معماری در خدمت بازْزایی حوزه عمومی است.
انچه در برازیلیا می گذرد کم و بیش خلاف امد این گزاره برنارد چومی در مقاله "خشونت معماری" است:" معمار همواره رویای تنزیه و پالایش این خشونت کنترل نشده، کانالیزه کردن بدن های مطیع در امتداد مسیرهای قابل پیش بینی و گهگاهی، حرکت دادن ان ها در راستای رمپ هایی حامل ویستاهایی گیرا برای کنترل تخطی بدن ها در فضا را در سر می پروراند." و بیشتر موید سطور پایانی مقاله سوزانا توره با عنوان" مادران پلازا دی مایو؛ داعیه حوزه عمومی" می باشد:" حوزه عمومی محصول گفتمان عمومی است؛ محصول رابطه ای نامکشوف حادث میان عمل اجتماعی و عرصه ی کالبدی است و به هیچ وجه نمی توان ان را ملک طلق معماری دانست." که شاید در این تکه روایت از میشل دوسرتو خلاصه شود:"زبان قدرت فی نفسه شهری کردن است، لیکن شهر طعمه جنبش های متناقض باقی مانده است، جنبش هایی که بین خود تعامل ایجاد کرده و در هم تلفیق شده اند تا خارج از دسترس قدرت سراسرْبین قرار بگیرند، شهر مضمون غالب افسانه های سیاسی است، اما میدان کاربردهای برنامه ریزی و تنظیم شده نیست."
اشباحی در سراسر جهان ـ تونس، قاهره، نیویورک، اتن، استانبول، برازیلیا و . . ـ در حال بازْپس گیری حوزه عمومی از معماری اند و شی معمارانه را در هر گستره فضایی در مواجه با میدان در فهم انسانی اش قرار می دهند تا با رویدادوارگی بدن هاشان معماری را به موضوعی فراتر از تدقیق اسلوب های اکدمیکی همچون کیفیت های زیبایی شناسانه، تناسبات، کارکرد و حل روابط و برنامه ریزی کالبدی بسط دهند و با گذر از مرزهای سلبی به مرزهای ایجابی گره زنند.