توسعه ی راه های پایدار برای به حداقل رساندن ضایعات و قادر ساختن جامعه ی انسانی به سازماندهی آنها در کارآمد ترین صورت ممکن، تبدیل به چالشی برای طراحان شده است. با وجود لکه دار شدن صنعت زباله و ضایعات توسط استثمار و جنایت، این صنعت باستانی همچنان از جمله صنایع پرسود به شمار می رود. در اواسط دهه ی 1800، گروهی از جستجوگران در تپه خاک های زاغه ی لندن به امید پیدا کردن چیز های قابل فروش، مانند پارچه برای بازیافت به کاغذ، یا استخوان های حیوانات برای درست کردن صابون، در حال کاوش بودند. از مشهور ترین این تپه های خاک و زباله great dust heap بود که بین پل بتل و بیمارستان Smallpox در Kings Cross واقع شده بود و محتویات آن در 1848 به روسیه ارسال شد تا در ساخت مصالح ساختمانی برای بازسازی مسکو از خرده های آن استفاده شود. چارلز دیکنز در رمان «دوست مشترکمان» در 1865 ، آلودگی و ازدحام و وحشیگری جامعه را که پیرامون این گرد و غبار بزرگ پدید آمده بود توصیف کرد و کمپینی را برای پاکسازی لندن از همه ی این زباله ها و سرکوب تجارت مضر آنها تشکیل داد.